مروری بر اندیشه های همانند : فردریش نیچه ، اُرد بزرگ و جبران خلیل جبران
بخش نخست :
پیکره های بسیار با روانی یگانه
بخش سوم :
ابرانسان ، مرد کهن ، پیشوا
بخش چهارم
اندیشه و افکار
آنچه به آدمی توان و نیرو جاودانی می بخشد و نام آدمی را بلند می سازد همانا اندیشه و دانش برتر اوست .
از این رو در اندیشه این سرفرازان فرو رفتم و سخنانی را یافتم که همکنون پیش کش شما نیز می نمایم.
نیچه خواست خویش را از اندیشه برتر اینگونه بیان می دارد : " آن اندیشه هایی را دوست دارم که با خون نوشته شده باشند."
و جبران خلیل جبران توانمندی خویش در دفاع از کیان اندیشه را بدین گونه می نمایاند : " شاید بتوانید دست و پای مرا به غل و زنجیر کشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید ولی اندیشه مرا که آزاد است نمی توانید به بند در آورید. "
و اُرد بزرگ پاسخی در خور برای دشمنان اندیشه دارد : " چه دودمانی از بد اندیشان برجاست ؟ هیچ . "
او برای کشندگان اندیشه و هواخواهان آن نیز پیامی دارد :" چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید به گرمای خود ، تن هواخواهان اندیشه خویش را گرما دهند . "
بهترین یاور اندیشمندان در نگاه ارد بزرگ تنهایی است :" هیچ دوستی بهتر از تنهایی ، برای اهل اندیشه نیست ."
و نیچه هم با او همراه است : "آموزش را در خانواده و دانش را در جامعه می آموزند و بینش را در تفکرات تنهایی."
جبران خلیل جبران از توان یاد گیری و آموزش خرد می گوید :" به فرزند عشق خود توانید داد ، اما اندیشه تان را هرگز ، که وی را اندیشه ای دیگر به سر است ، اندیشه ای از آن خویشتن .
او با فرا نگری خردمندانه درد نا آگاهی را اینگونه می داند : هیچ کس نمی تواند چیزی را به شما بیاموزد جز آنچه که در افق دید و خرد شما وجود داشته و شما از آن ناآگاه بوده اید .
نیچه بیماری اندیشه را هشدار می دهد :" ذهن و اندیشه مسئول به خطا افتادن آدمیان است."
و اُرد بزرگ مانند همیشه تلاش می کند راه درمان را بنمایاند : " رهسپردن (سفر) ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا ." او سفر و تجربه را پاد درد این بیماری می داند .
و جبران خلیل جبران برای جلوگیری از انتشار اندیشه ناتوان می گوید : " اگر در اندیشه دوست نکته ای منفی یافتی ، بی هراس و با روشنی گوشزد کن ."
و ارد ویژگی برتر پندار آدمی را در ماندگاری و توان رویارویی آن می داند : " اندیشه برتر در روزهای توفانی و آشوب و در همان حال خموشی و آرامش ، توانایی برتر خویش را از دست نمی دهد."
درد این سه تنها آگاهی بخشی نیست بلکه پیراستن اندیشمندان از کژی و ناراستی نیز هست و آنگاه در فرودی دیگر به نهانگاه خرد چنین می آموزیم که به رای ارد بزرگ :" چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما می تواند آسمانی باشد . "
و جبران خلیل جبران همانند همیشه سخنی همانند او دارد :" افکار جایگاهی فراتر از دنیای ظاهری دارند ."
و نیچه نیز برای آسمانی بودن اندیشه و اندیشمند، سخنی دلنشین دارد : "یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست. سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است.
آری اندیشه خارج از دید زمینیان و در خود فرو رفتگان است برای شناخت آن باید آسمانی شد و به گفته جبران : " باید به رویاها پناه برد چرا که دروازه های ابدیت اند ."
و ارد بزرگ فراز را اینگونه می بیند : " همواره آدمیان پهنه و چنبره بدی و پلیدی را با دانش و اندیشه برتر خویش بسته و بسته تر می سازند ."
و این نگاه سازنده در سخن جبران خلیل جبران نیز هویداست : "انسان فـرزانه با آتشدان (مشعل) دانش و حکمت، پیش رفته و راه توده را روشن می سازد ."
نیچه ، ارد و جبران هر سه اندیشه را در خور تنهایان (آسمانیان) می دانند آنانی که در تنهایی خود از پیکره آدمی خارج شده و به فرا پنداران آسمانی پیوستند نگاه ، سخن و کردار اندیشمندان درمانگر توده است و چراغی برای تاریکی های پیش رو.
آنها هشدار می دهند مباد گاهی که پنداری بیمار افسونگرانه به جان توده افتاده و تیرگی را موجب شود .
آنگونه که در سده گذشته کمونیسم نیمی از جهان را در خود بلعید و دودمان جهانی را به تباهی کشید .
همانگونه که پیشتر مانویان با همین پندار (همه چیز برای همه ، زن و کاشانه نیز!) شمشیر بر گردن ایرانیان نهادند .
باید هوشیار بود این خود یک آموزه بزرگ برای دودمان امروزین ماست .