سرتیتر آخرین خبرها

سرتیتر آخرین خبرها

تیتر سایت های خبری . بیوگرافی . سخنان اشخاص بزرگ خودباوری . آخرین اخبار هفتکل . عکس های جدید از تکواندو کاران . فیلم ویکی پدیا . بهترین فلاسفه ایرانی . ساکن تربت حیدریه . شرکت سیمان . مطالب آموزنده . اخبار حوادث و اتفاقات . اخبار جشنواره. 10,708,440
سرتیتر آخرین خبرها

سرتیتر آخرین خبرها

تیتر سایت های خبری . بیوگرافی . سخنان اشخاص بزرگ خودباوری . آخرین اخبار هفتکل . عکس های جدید از تکواندو کاران . فیلم ویکی پدیا . بهترین فلاسفه ایرانی . ساکن تربت حیدریه . شرکت سیمان . مطالب آموزنده . اخبار حوادث و اتفاقات . اخبار جشنواره. 10,708,440

پوست

این روش ها ویژه خانم ها می باشد

این بدترین کابوس هر فردی است اینکه روز قبل از یک جلسه مهم یا مهمانی و مراسم خاص از خواب بیدار شوید و خود را در حالی در اینه ببینید که یک جوش قرمز رنگ و بزرگ روی صورتتان خودنمایی می کند در این جا هفت شیوه موثر و سودمند برای رهایی سریع و ایمن از چنین جوش هایی را از نظر می گذرانید:

1- هرگز جوش ها را فشار ندهید انها را دستکاری نکنید این کارها فقط به قرمز تر و ملتهب تر شدن جوش ها منتهی می شوند و باکتری ها و چربی هایی که باعث ایجاد این جوش ها شده اند در دیگر قسمت های صورتتان پخش می شوند . همچنین بعضی مواقع این دستکاری ها به زخم شدن ناحیه اراف جوش ها منجر می شوند.
2- هر سی دقیقه یک بار یک کیسه یخ را روی جوش ها قرار دهید و ان را حدود دو دقیقه نگه دارید این عمل باعث کاهش تورم التهاب و سرخی جوش ها می شود و درد ناشی از آن از بین می برد.
3- ( ویژه بانوان ) از کرم پودرهای پوشاننده استفاده کنید. زمانی که با عجله باید در جایی حاضر باشید می توانید قبل از خارج شدن از خانه مقدار اندکی کرم پودر پوشاننده رنگ پوست روی جوش ها بمالید تا زیاد به چشم نیایند. همچنین این نوع کرم پودر ها روی سمت های براق پوست را می پوشانند و جلوه ای طبیعی و یکدست به صورت می دهند
4- با یک نوع محلول پاک سازی کننده مخصوص جوش های صورت و صابونی ملایم و بی بو روزی دو تا سه مرتبه صورتتان را بشویید/ به آرامی و با ملایمت با یک لیف یا حوله کوچک پوست صورتتان را مالش دهید ولی هرگز این عمل را با خوشنت انجام ندهید و گرنه چربی طبیعی پوست صورتتان که به صورت طبیعی از به وجود امدن جوش ها جلوگیری می کند را از بین خواهید برد
5- یک نوع کرم یا پماد حاوی پروکسید بنزوئیل یا اسید سالیسیلیک ( بسیاری از پماد ها و کرم های مخصوص درمان جوش ها که در داروخانه ها موجود هستند حاوی این گونه ترکیبات می باشند) روی پوست صورت یا نواحی اطراف جوش ها بمالید. توجه داشته باشید که این ترکیبات در صورت مورد استفاده بیش از حد قرار گرفتن پوست را خشک می کنند. پس اگر پوستی حساس دارید استفاده از آنها برای شما توصیه نمی شود.
6- در صورت امکان از مواد ارایشی و بهداشتی عاری از چربی استفاده کنید این نوع محصولات باعث ایجاد حفره و سوراخ در پوست نمی شود( این سوراخ ها و حفره ها می توانند تبدیل به جوش و کورک شود. هر شب قبل از خواب آرایش صورتتان را پاک نید با پماد یا محلولی ضدذ جوش تا چربی و آلودگی از عمق پوست صورتتان بیرون آید.
7- در شب مقدار اندکی خمیر دندان روی نواحی اطراف جوش های صورتتان بمالید تا التها و تورم و سرخی آن مکتر شود . همچنین برای کاهش التهاب و تورم یک کیسه چای مرطوب با یک تکه پنبه آغشته به چند قطره لیمو ترش را به مدت پنج دقیقه روی جوش های صورتتان قرار دهید. در صورت به کاربردن این راهکارهای ساده و موثر ، ظرف مدت کوتاهی تفاوتی چشمگیر و قابل ملاحظه را مشاهده خواهید کرد در صورتی که دوباره جوش ها عود کردند لازم است به یک متخص پوست مراجعه نمایید تا برایتان محلول پاکسازی کننده مناسب نوع پوستتان تجویز کند. درمان های بلند مدت مثل استفاده از ماسک های پوست تغییر در برنامه غذایی و افزایش مصرف اب به پیش گیری از جوش های صورت کمک کنند.

منبع: مجله خانواده

 

 

 

200px-Chocolate02[1].jpgبه گزارش سرویس علمی پژوهشی ایسکانیوز به نقل از نشریه NUTRITION، محققان آلمانی دریافتند، زنانی که به مدت 3 ماه روزانه یک فنجان کاکائو داغ می‌نوشیدند پوست شاداب‌تر و نرم‌تری داشتند و کمتر دچار آفتاب سوختگی می‌شدند.
پژوهشگران اظهار کردند: شاید این خاصیت به دلیل میزان بالای آنتی اکسیدانی موسوم به فلاوون‌‌ها باشد که در چای، میوه‌‌های مختلف و سبزیجات و به علاوه دانه‌های کاکائو موجود است.
این مواد شامل بهبود عملکرد رگ‌های خونی می‌شود و گردش خون را در افرادی که کاکائو داغ می‌نوشیدند افزایش می‌دهد.
شکلات‌های تیره رنگ در کاهش فشار خون و کاهش بیماری‌های قلبی بسیار موثر است. نوشیدن یک فنجان کاکائو داغ بیش از 200 کالری انرژی دارد.

 

 

 



زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر می گویند تا در حفظ آن شریک باشند. داستایوفسکی


خدا ازادیرا بکسانی که در جستجوی آن هستند می دهد. وبستر


ما چقدر دیر متوجه می شویم که زندگی وحیات یعنی همان دقایقو ساعاتی که با کمال شتابزدگی و بی رحمی انتظار گذشتن آنرا داشته ایم. دیل کارنگی


ستایش ، هنگام نو رُستن را .  اُرد بزرگ


نیایش ها همان گونه پاسخ می یابند که پرسیده شده اند . رام تیرت


اگر به دنبال بهبود روابطتان هستید، باید بدانید که انتظار یاری از طرف دیگر ارتباط ، بیهوده است. بهبود باید از شما نشأت گیرد ؛ شما می توانید با برقراری ارتباط با همه ویژگی هایی که در وجودتان هست حرکت را آغاز کنید. احساس در ماندگی ناشی از آن است که بین خود و خدا فاصله حس می کنید. به یاد آوردن این نکته که ما همگی یکی هستیم، در حقیقت به منزله بیدار کردن خداوند درونمان است. دبی فورد


درختان بارور خم می شوند و مردان بزرگ متواضع میگردند، اما شاخه های خشک و مردم نادان می شکنند وخم نمی شوند. ضرب المثل سانسکریت

برانگیختگان ( بخش پنجم : آرمان همانند )

برانگیختگان- مروری بر اندیشه های همانند : فردریش نیچه ، اُرد بزرگ و جبران خلیل جبران

برانگیختگان

مروری بر اندیشه های همانند : فردریش نیچه ، اُرد بزرگ و جبران خلیل جبران

 

بخش نخست :
پیکره های بسیار با روانی یگانه


بخش دوم :
زیبای های زندگی

 

بخش سوم :
ابرانسان ، مرد کهن ، پیشوا

 

بخش چهارم:
اندیشه و افکار

 

بخش پنجم :
آرمان همانند


 


بخش پنجم
آرمان همانند


گفتار پایانی خود را  به آرمان این سه برانگیخته اختصاص داده ام

 برای شناخت بهتر آرمانی که این اندیشمندان بر دوش داشته اند لازم است به نوع و شیوه آغازین انتشار فر آنها اشاره شود و حال سخنان فردریش نیچه در چنین گفت زرتشت :
زمانی که زردشت (زردشت نیچه نمایانگر شخصیت آرمانی اوست و ربطی به زردشت ایرانی ندارد) سی ساله بود ، زادگاه و دریاچه ی زادگاهش را ترک کرد و به کوهستانها
رفت . در آنجا از جان خویش سر خوش گشت و ده سال از این شادی نفرسود . ولی سرانجام
دلش دگرگون شد و بامداد پگاهی با طلوع صبح برخاست و رو در روی خورشید ایستاد و چنین
گفت :
" تو ای ستاره ی بزرگ ! نیک بختی تو  را چه می بود اگر نبودند کسانی که تو برایشان
بتابی . تو ده سال بر سر من طالع شدی ، و اگر من و عقاب و مارم نمی بودیم از تابش خود و این سفر می فرسودی . لیکن ما هر بامدادی در انتظارت بودیم ، از سرشاریت بهره می بردیم و بر تو درود می گفتیم . اکنون بنگر ! من از لبریزی دانش خویش به تنگ آمده ام ، همچون زنبوری که عسل بسیار گرد آورده است ، نیازمند دستهایی هستم که برای گرفتن آن به سویم دراز شود . بر آنم که آنرا ببخشم و بپراکنم ، تا بار دیگر خردمندان از ابلهی و بینوایان از توانگری خویش در میانه ی آدمیان شاد شوند . پس باید به دشت فرود آیم ، همچنانکه تو هر شامگاه چنین می کنی ، آنگاه که در پس دریا پنهان می شوی و با نور خویش " جهان زیرین " را نیز روشن می داری .
ای ستاره ی سر شار ! چون تو من باید بروم ، چنانکه آدمیان را چنین سخنی است ، و اکنون می خواهم به سوی ایشان فرود آیم . پس مرا خجستگی بخش ، ای چشم آرام که می توانی بی شرار رشک حتی بزرگترین خوشبختی ها را نظاره کنی . جامی را که می خواهد از سرشاری لبریز شود برکت ده تا شاید قطره های زرین از آن جاری گردد و روشنایی شادی تو را بر سراسر جهان فرو بارد . بنگر این جام را که بر آن است باز تهی گردد ، زردشت را که باز بر آن است ، آدمی شود !
و بدین سان فرود آمدن زردشت آغاز شد ." 


و حال سخنان جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر :" آن برگزیده محبوب ، که سحرگاهی روشن بود به روزگار خویش ، دوازده سال به شهر اورفالیز در انتظار بود تا کشتی رفته باز آید و او را به جزیره ی زادگاهش باز برد .
و در سال دوازدهم ، و در روز هفتم از ماه ایلول ، ماه درو ، فارغ از دیوارهای شهر ، تپه را به فراز آمد و جانب دریا نگریست ، و کشتی را دید که در مه و ابهام می آمد .
آنگاه دروازه های قلبش به کمال باز گشود و شادمانیش از پهنه ی دریاها گذشت . پس چشمهای خود را فرو بست و در سکوت روح خویش به نیایش نشست .

لیکن تپه را چون به زیر آمد ، غربت اندوهی غریب در جانش گرفت و به دل اندیشه کرد :
چگونه خواهم رفت ، آسوده و آرام ، بی سودای دردی و بی سوز داغی ؟ زنهار که من این شهر را وداع نگویم مگر با جراحتی به ژرفای روان و زخمی به اعماق جان .

چه دیر پاییدند روزهای درد ، در حصار این دیوارها ، و چه سخت گذشتند لحظه های تنهایی در بلندای این همه شب . و کجاست آنکه تنهایی و درد خود ترک گوید و داغ حسرتی به دل نبرد ؟

چه فراوان که اجزا، روح خویش در این معبرها پراکندم ، و چه بسیار فرزندان آرزوهایم که برهنه در دامن این تپه راه پیمودند و سرگردان بودند . و از این همه یارای گسستنم چگونه باشد ، فارغ از بار و آسوده از درد ؟

این نه جامه ای ست که اینک از تن بدر کنم ، این پوست است که با دستهای خویش می درم .
و باز این نه اندیشهای ست که پشت سر گذارمش ، این خود دلی است حلاوت یافته از گرسنگیها و تشنگیها .

اما درنگ نیز نتوانم .
دریا که آغوش دعوت بر همه چیزی باز گشاید ، اینک مرا به خود خوانده است و من ناگزیرم از عزیمت .

و هر آینه بمانم ، آن زمان که ساعتها و لحظه هایم به شعله می سوزند در سیاهی شب ، من بلور می شوم ، و به این خاک گره می خورم .

ولی در رفتار ، شادمانی توشه کنم ، آنقدر که در این دیار یافت تواند شد ... اما این چگونه باشد ؟

...

همچنان که می رفت مردان و زنانی را دید که مزارع و تاکستانهای خود رها کرده اند و شتابان به سوی دروازه های شهر هجوم می آورند .
و صدایشان می شنید که نام وی می خواندند و باز آمدن کشتی او را به هم خبر می دادند به فریاد ، از کشتزاری به کشتزاری دیگر .

...

آه که قلب من آیا درختی تواند بود خمیده قامت از بار میوه هایی که از شاخه بچینم و در دستهاشان گذارم؟
و آیا شور من آن چشمه ی جوشان تواند شد که جامهاشان لبریز کنم؟

...

و اگر براستی این ساعتی ست که مشعل می باید گرفت ، مرا نه آتشی است که در آن شعله می بایدم کشید .
...
ندا در داد... " .


تا کنون در سخن نیچه و جبران به یک عنصر مشترک رسیدیم و آن تمایل " فرا انسان " نیچه و " برگزیده " جبران برای بخشش از داشته ها است ... هر دوی آنها  آرمان و اندیشه ای برای آیندگان بر دوش دارند .

 برای جاودانه شدن این اندیشه هر یک  به داستانی زیبا پناه برده اند و  پیرامون خود را به  چهارچوبی رویایی آراسته اند تا بتوانند در این پهنه آرمان های خویش را بارور و به تکامل رسانند اما اُرد هیچ گاه تن به داستان پردازی نداده است . خواسته های فکری اش شبیه نیچه و جبران است اما زخمه کلام او در قلاف داستان نیست بلکه آشکارتر است و بدین خاطر گاه نیاز به تعمق و تخیل بیشتری دارد .


بدین خاطر در این جا تنها اشاره می کنم به آرمان مرد کهن ارد بزرگ در کتاب برآیند :
ارد بزرگ برای پیام آوری و شجاعت خرد را ره توشه می داند : " آن که به خرد توانا شد ، ترس برایش نامفهوم است " .
و سپس در ایهامی جالب جهان تیره را برای مرد کهن میدانی برای قیام و مَد می بیند و می پرسد : " آن گاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند ابردریاها به پا می خیزند، آیا تو هم بر می خیزی ؟ "
و باز می گوید :" روانی که درد روشنگری و گسترش خرد را  ندارد به سختی بیمار است ".
در گام نهایی این جمله را مطرح می کند : " بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با نگاهی به گذشته می آموزیم  آدمیان، نابخردیهایی همچون : برده داری ، همسر سوزی و زنده بگور کردن کودکان و ... را رها نموده اند.  خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد ." 
بی شک یکی از زیباترین جملاتی که تا کنون شنیده ام نیز همین جمله آخر ارد بزرگ است که : خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد . 

آنچه در کلام این " سرآمدان "هویداست داشتن درد ، چگونگی و بخشش از خرد است آنها زاینده اندیشه ای برتر برای انسان از خود بیگانه عصر امروزند . آنها آینده جهان را رو به رشد و خرد می بینند  آنها در سه شاهکار بی نظیرشان "چنین گفت زرتشت" ، " برآیند " و " پیامبر " خط بطلانی بر نظریه تکرار تاریخ می کشند می توان از اندیشه آنها آموخت اگر یک حالت بخوبی توسط فرهیختگان درک شود و نتیجه کلی و مشخصی از آن برداشت شود می توان امیدوار بود در صورت مثبت بودن ادامه و در صورت منفی بودن برای همیشه پاک شود . آنها تاریخ را محل ایست و باز تولید آن نمی دانند بلکه در نظر آنها تاریخ آموزه ای برای رسیدن به خط رشد بشری در طول زمان است که مسیر رشد آن باید همچنان ادامه یابد.
من یک سئوال از طرفداران بازگشت اتفاقات تاریخی  دارم
بطور مثال در کجای تاریخ هندوستان سراغ دارید که دموکراسی اینچنین حاکم بوده باشد و یا جوامع بسیاری که در سطح دنیا اینچنین اداره می شوند ؟
دموکراسی و مردمسالاری امروز برآیند خرد کل مردم جهان در طول تاریخ است  و البته ایرانیان اولین هواداران آن بوده اند ( با تشکیل مجلسی از نمایندگان اقوام مختلف ایرانی در زمان کوروش هخامنشی )  .
شاید عده ای بگویند مگر پیشتر از زبان آنها نگفتید که انسانها همواره زاده می شوند و یا جهان هیولای انرژیست که آغاز و پایان ندارد وتنها خود را دگرگون می سازد؟ پس تاریخ هم خارج از آدمهایش نخواهد بود !
باید گفت منظور هر سه آنها از تکرار آدمیان نه در شکل اولیه بلکه در ادامه پایان مرحله قبل است یعنی تکامل بشری به نقطه صفر باز نمی گردد بلکه هر روز و در هر دوره به مقام عالی تری دست می یابد .
لذا تاریخ نیز مجالی برای باز گشت ندارد....
اُرد بزرگ : تاریخ هیچگاه تکرار نشده و نخواهد شد آنچه روی داده و در حال رخ نمودن است پیراسته شدن ایده های بشری از ناراستی هاست .
اُرد بزرگ به روشنی به این موضوع اشاره می کند : " تاریخ هیچگاه تکرار نشده و نخواهد شد آنچه روی داده و در حال رخ نمودن است پیراسته شدن ایده های بشری از ناراستی هاست ."


سخن من در مورد همانندی های این سه مرد به پایان رسید
با خود می گویم آیا توانستم  آرمان و همانندی های آنها را درست مطرح کنم ؟ و یا اینکه واقعا آنها که هستند؟

نیچه فیلسوف است ؟  یا نوازنده پیانوی چیره دست و یا موسیقیدانی عاشق واگنر ؟
جبران شاعر است ؟ فیلسوف است ؟ و یا نقاشی چیره دست ؟
ارد حکیم است ؟ طراح طنزسیاهی توانا و پیشروست ؟ و یا نظریه پردازی در مورد ساختار جغرافیای جهان ؟

اینجاست که بر می گردم
می بینم آنها حتی در شکل هویتی خویش نیز ، نظیر هم هستند .
و نکته ظریف و مشترک در بین آنها هنرمند بودن هر سه است .

آیا هنر نمی توانست حامل اندیشه های آنان باشد ؟
آیا هنر برای آنان وسیله و ابزار بود  ؟
چرا هر سه آنها از پس هنر متجلی می شوند و سپیده دم طلوع آنها از پس کوههای هنر است ؟

آیا هنر وسیله درمان روان انسانهاست ؟
و یا به وجد آورنده روان آنها ؟
اگر اینگونه باشد سخنان این سه بسیار کلی تر و همه جانبه تر است
پس می توان گفت:

هنر نمایشگر روان سرکش و برانگیخته آنهاست.
هنر باز تولید رویاهای فروخورده آنهاست.
هنر برای هر سه آنها مجالی است خلسه گونه که در آن روان خود را با گذشتگان و آیندگان گره می زنند ...

فکر می کنم باز هم باید بکاوم ...

 

پایان