رازهای ارد بـــــــــزرگ و پائولو کوئلیو گردآورنده : سیما زند کتاب
حاضر مجموعه ایی از سخنان و اندرزهای ارد بزرگ و پائولو کوئلیو می باشد
که تقدیمتان می گردد . هر دوی این متفکرین در حال حاضر بین نسل جوان بسیار
مورد احترام و علاقه هستند . در پایان کتاب هم بیوگرافی و چند مقاله در
مورد ارد بزرگ و پائولو کوئلیو قرار دادم . امیدوارم این کتاب مورد پسندتان قرار بگیرد . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد پیشرفت پیشرفت آدمی زمانی بدست می آید که بر کردار و رفتار خود فرمانروا باشد . خواسته مراد از مرید خاموشی و ژرف نگریست ، و خواهش مرید از مراد ، نشان دادن راه پیشرفت . پیشرفت تنها در سایه آمادگی همیشگی ما بدست می آید . مردمان توانمند در خواب نیز ، رهسپار جاده پیشرفتند . برای پویایی و پیشرفت ، گام نخست از پشت درهای بسته برداشته می شود . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » دیوانه بمانید ،اما مانند عاقلان رفتار کنید.خطر متفاوت بودن را بپذیرید.اما بیاموزید که بدون جلب توجه متفاوت باشید. چه حقیر است این عشق گر بماند به میان من و تو خود بمیرد در خود گر ببندد در خود و بماند ... به میان من و تو عشق دربسته ناسزایی است به عشق همگان او که سیبی را دوست می دارد ، به همه مهر می ورزد که همه از گوهر یکتایند . من به خوبی میدانم که ورای من و تو هستی هست ، عشق ما می میرد ، مگر آزاد شود رفتنت رنج من است ، رنج من ، عشق من است ، پس رهایت خواهم کرد چون تو را آزاد دوست دارم ... ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد آدمیان آدمهای پاک نهاد درهای وجودشان را پس از ناسپاسی می بندند نه پیش از آن . پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست ، گاهی آدمهای سبکبار، پشت کوهستان را هم به خاک مالیده اند . قهرمان های آدمهای کوچک ، همانند آنها زود گذرند . کین خواهی از خاندان یک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه نیروی آدمهای فرهمند . آنکه با آدمهای گستاخ گفتگو می کند ، دیر و یا زود به شر آنها گرفتار آید . برای آنکه به فرودستی گرفتار نشویی ، دست گیر آدمیان شو . گفتگو با آدمیان ترسو ، خواری بدنبال دارد. همه آدمیان به شیوه های گوناگون سختی های روزگار را می چشند . جشن های بزرگ انگیزه افزایش باروری و پویایی آدمیان می گردد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » قلبی که به جستجوی رویاهایش برود هرگز رنج نخواهد کشید زیرا هر لحظه از این جستجو یک قدم نزدیک شدن به خدا و ابدیت است. پولس قدیس در رساله خود به قرنتیان می گوید : نرمی ، یکی از مهمترین ویژگیهای عشق است . بیایید هرگز از یاد نبریم : عشق لطافت است . یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دستان خداوند آن را مطابق میل خود شکل ببخشد . سرگردان در جاده باریکی در شمال اسپانیا سفر می کرد ، که مردی را دراز کشیده در بستری از گل دید . سرگردان پرسید : اینطوری گلها را له نمی کنی ؟ مرد پاسخ داد : نه ! سعی دارم اندکی از لطافت گلها را جذب کنم . آری ، عشق لطافت است ... ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد بردباری خردمندان همچون عقاب ها دیدی گسترده دارند و بردبارند . بردباری در توان هر کسی نیست کسانی که بردبارند فرمانروایی می کنند . بردباری بهترین سپر در روزهای سخت و ناپایداریست . با بردباری همه چیز در چنگ توست . آه و بردباری ، ریشه هر دیوزاد ، و بد خویی را ، خواهد کَند . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » اگر چهره ات نقص دارد گناه آینه نیست استاد می گوید : اگر باید بگریید ، همچون کودکان بگریید . زمانی کودک بودید و یکی از نخستین چیزهایی که در زندگی آموختید گریستن بود ، چون گریستن بخشی از زندگی است . هرگز از یاد مبرید که آزادید و نشان دادن احساساتتان شرم آور نیست . فریاد
بزنید ، با صدای بلند هق هق کنید ، هر چقدر که مایلید سر و صدا کنید ، چون
کدکان اینگونه می گریند و آنان سریعترین راه آرامش بخشیدن به قلبشان را می
شناسند . هرگز
متوجه شده اید که کودکان چطور دست از گریستن می کشند ؟ از گریستن دست می
کشند چون چیزی حواسشان را منحرف می کند . چیزی آنها را بسوی ماجرای بعدی
فرا می خواند . کودکان خیلی سریع دست از گریستن می کشند و برای شما نیز اینگونه خواهد بود اگر و تنها اگر همچون کودکان بگریید ... ! ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد راه در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود . راه کار دیگری جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را بشکنید . اگر شما به مشکلات پشت کنید سختی ها هیچگاه به شما پشت نخواهند نمود بهترین راه ، مبارزه پیگیر و همیشگی با سختی هاست . گاهی برای رسیدن به پیشرفت می بایست راه سخت کوهستان را برگزینیم . راه آشتی را کسی باید بیابد که خود سبب جدایی شده است . آنکه بر کردار خویش فرمانروایی کرد و دلیرانه بسوی راه های نارفته رفت بی گمان آموزگار آیندگان خواهد شد . آنکه پی به نیروی سترگ درون خود برد ، راه آزاد سازی آن را نیز خواهد یافت . راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » چگونه جهنم را پر نگه می دارند ؟ در قصه ای قدیمی آمده است که وقتی حضرت عیسی روی صلیب درگذشت بی درنگ به دوزخ رفت تا گناه کاران را نجات دهد. شیطان بسیار ناراحت شد و گفت : - دیگر
در این دنیا کاری ندارم . از حالا به بعد ، همه تبه کارها و خلاف کارها و
گناه کارها و بی ایمان ها ، همه یکراست به بهشت می روند ! عیسی به شیطان بیچاره نگاه کرد و خندید : - ناراحت
نباش . تمام آنهائی که خودشان را بسیار با تقوا می دانند و تمام عمرشان
کسانی را که به حرف های من عمل نمی کنند محکوم می کنند ، به این جا می
آیند .چند قرن صبر کن تا ببینی که دوزخ پُرتر از همیشه می شود ! قلب
من ، هرگز تو را محکوم و نقد نمی کنم . و نیز هرگز از آنچه می گویی شرمنده
نمی شوم . میدانم تو کودک محبوب خداوندی و او در تابشی شکوهمند و عاشقانه
از تو حفاظت می کند . قلب
من ، به تو ایمان دارم . طرفدارت هستم ، و در نیایش هایم ، همواره برایت
درخواست برکت می کنم . همواره دعا می کنم یاری و پشتیبانی مورد نظرت را
دریافت کنی . قلب
من ، به تو ایمان دارم . ایمان دارم که تو عشقت را با هر آنکس که نیازمند
یا سزاوارش باشد ، سهیم می شوی . که راه من راه توست و همراه با هم به سوی
روح القدس می رویم . از
تو می خواهم به من اعتماد کنی . بدان که دوستت دارم و می کوشم تمام آزادی
مورد نیازت را برای ادامه دادن به تپش شادمانه ات در سینه ام ، در اختیارت
بگذارم و برای آنکه هرگز از حضور من در گرداگردت احساس ناآسودگی نکنی ، هر
کاری می کنم ... ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد خویش اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی . با گفتن واژه هایی همانند نمی توانم ! و یا نمی شود ! هر روز پس تر می روید . نخستین کسی که در برابرش باید کُرنش کنی خویشتن خویش است . خویش را خوار نکنیم و اگر ارزشش را بدانیم هیچگاه در برابر یاوه گویان آسیب پذیر نخواهیم بود . ارد بزرگ آدمهای بی مایه ، همگان را ابزار رسیدن به خواسته های خویش می سازند . بسیاری از آرزوهایمان را می توانیم با نشان دادن توانمندی خویش به آسانی بدست آوریم . آنگاه که سنگ خویشتن را به سینه می زنید نباید امید داشته باشید همگان فرمانبردار شما باشند . تبهکار
همیشه نگران کیفر خویش است حتی اگر بر زر و زور لمیده باشد و این بسیار
درد آور است چرا که سایه کیفر همواره در برابر دیدگانش است . هنگامی که می خواهی وظیفه و بایسته خویش را انجام دهی از کسی فرمان نگیر . آنکه می دزدد ، جز حق خویش چیزی نمی ستاند . اما این ستاندن نفرین و خواری ابدی در پی دارد . بسیاری
در پیچ وخم یک راه مانده اند و همواره از خویشتن می پرسند : ما چرا
ناتوان از ادامه راهیم . بدانها باید گفت می دانی در کجا مانده ای؟
همانجای که خود را پرمایه دانسته ای. کردار ناپسند خویش را با دارایی زیاد هم نمی توانی پنهان سازی . برای آنکه پرواز کنی ، پیکر خویش را به حال خود رها مکن . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی لئوناردو
داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد؛ میبایست نیکی را
به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم
گرفت به او خیانت کند، تصویر میکرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای
آرمانیش را پیدا کند. روزی
در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا
یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهرهاش اتودها و طرحهایی برداشت. سه
سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای
یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار
میآورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش
پس از روزها جستجو، جوان شکسته و ژندهپوش و مستی را در جوی آبی یافت. به
زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح
برداشتن نداشت. گدا
را که درست نمیفهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند؛ دستیاران سرپا نگهاش
داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بیتقوایی، گناه و خودپرستی که به
خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد. وقتی
کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز
کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزهای از شگفتی و اندوه گفت: " من
این تابلو را قبلأ دیدهام!" داوینچی با تعجب پرسید: "کی؟" - سه
سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه
همسرایی آواز میخواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد
تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم !!!! ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد سکوت و خموشی آتش خشم را با آب سکوت خاموش کن . برای کسب گنج سکوت ، بارگاه دانش ات را بزرگتر بساز . رویش باغ سکوت ، در هنگامه خروش و همهمه ارزشش را نشان می دهد . خموشی ، دری به سوی نگاه ژرف تر است . اگر دشمنت با روی خوش نزدیکت شد ، در برابرش خموش باش و تنهایش بگذار . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » در جوانی آنگاه که رؤیاهایمان با تمام قدرت درما شعله ورند خیلی شجاعیم ولی هنوز راه مبارزه را نمی دانیم، وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می آموزیم دیگر شجاعت آن را نداریم. اغلب دوست داشتن آسانتر از دوست داشته شدن است . پذیرفتن
کمک و پشتیبانی دیگران را دشوار می یابیم . تلاشهای ما برای مستقل جلوه
کردن ، دیگران را از فرصت تجلی بخشیدن به عشق شان محروم می کند . --------------------------------------------- « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد نگاه نگاه خردمندان به ریشه ها می رسد و دیگران گرفتار نمای بیرونی آن می شوند . نگاه درون و برون ما ، از خویشتن خویش آغاز و بدان خواهد انجامید . درون ما با تمام جزئیات ، از نگاه تیزبین اهل خرد پنهان نیست . نگاه زمینیان ، تهی است از انوار آسمانیان . نگاه آدمهای کوچک ، چه زود پر می شود و لبریز . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » از هر فرصتی که زندگی در اختیارت می گذارد استفاده کن چون اگر از دست بروند مدت ها طول می کشد تا دوباره به دست ایند. جمعه
می رسد . به خانه میروی . روزنامه ای را که در طول هفته نتوانسته ای
بخوانی ، برمی داری . دکمه تلویزیون را می زنی و صدایش را قطع می کنی . یک
نوار کاست را پخش می کنی . با دستگاه کنترل از راه دور کانالهای تلویزیون
را عوض می کنی و سعی می کنی روزنامه را ورق بزنی و به موسیقی گوش دهی . روزنامه
خبر تازه ای ندارد . برنامه های تلویزیون تکراری است و این نوار موسیقی را
بارها شنیده ای . همسرت دارد بچه ها را نگه میدارد و سالهای جوانی اش را
قربانی می کند بی آنکه به راستی بفهمد چرا چنین می کند . بهانه ای به ذهنت
می رسد : خوب ، زندگی کردن همین است . نه
، زندگی این نیست ! زندگی شیفتگی است ! سعی کن به یاد بیاوری چه زمانی شور
زندگیت را پنهان کردی . خانواده ات را با خود همراه کن و سعی کن پیش از
آنکه دیر بشود شیفتگی ات را باز یابی ! عشق هرگز مانع پیروی کسی از رویاهایش نشده ! ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد اندیشه پیرامونیان ما چه بخواهیم و یا نخواهیم بر اندیشه های ما اثر خواهند گذاشت . وارونگی
آدمیان و جانوران در پویایی اندیشه و دانش است ولی آدمی هر دم می تواند
به رفتار و خوی بسیار بربرگونه دست یابد و دست به هر بزهی بزند که
پلیدترین جانوران هم در بایسته ترین هنگامه از انجام آن می پرهیزند . همواره آدمیان دایره و چنبره بدی و پلیدی را با دانش و اندیشه برتر خویش بسته و بسته تر می سازند . خرد ابتدا به اندیشه پناه می برد . چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند . با کسی گفتگو کن که رسیدن به خرد و آگاهی اندیشه اوست نه خویشتن خویش . اندیشه و انگاره بیمار ، آینده را تیره و تار می بیند . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » اگر ما عاشق باشیم دنیا تغییر می کند. نور عشق ظلمت گناه را از بین می برد. باید که جویای عشق دیگران باشیم ، حتی با وجود ترس از این که دست رد به سینه ما بزنند. با ترس از نگاه های تند ، با ترس از سنگدلی دیگران. هرگز نباید اجازه دهیم که از جست و جوی عشق دست بکشیم. اغلب به ندرت در می یابیم که پدیده های خارق العاده گرداگردمان را فرا گرفته اند . معجزه
ها پیرامون ما رخ می دهند ، نشانه های خدا راه را به ما نشان می دهند ،
فرشتگان تمنا می کنند صدایشان را بشنویم ، اما از آنجا که آموخته ایم که
قواعد و فرمولهایی برای رسیدن به خدا وجود دارد به هیچ یک از این پدیده ها
توجه نمی کنیم . نمی فهمیم که خداوند در جایی وجود دارد که به او اجازه ورود داده باشند ! ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد سامان سامان از پس ساختار درست هویدا می گردد . سامانه
همه گیر هستی با آنکه یکنواخت پنداشته می شود ولی رو به پویش و پیشرفت است
. گردش آرام هستی نباید ما را فریب دهد ، ما بخشی از یک برنامه بزرگ و
پیشخواسته در کیهان هستیم که پیشرفت را در نهاد خود دارد . مهمتر
از امنیت بیرونی ما ، امنیت درونی ماست . هیچ ارتشی نمی تواند نا امنی
درون فرو ریخته مان را بهبود بخشد . تنها خود ما هستیم که می توانیم آن را
سامان بخشیم . شورشهای آدمیان ، با بسامدهای پر توان کیهانی خیلی زود به سامانه درست خویش باز می گردد . برآیند سامان یافتگی رفاه است پس : نخست باید به ساختار درست رسید سپس بر اساس آن ساماندهی کرد آنگاه رفاه همگانی بوجود می آید . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » هر قدر هم که پیش رفته باشی مهم است که هرگز نیاسایی. در عشق قانونی نیست . شاید سعی کنیم از قواعدی پیروی کنیم ، دلمان را مهار کنیم ، برای رفتارمان تدبیری در نظر بگیریم ، اما تمام اینها بیهوده است . در عشق ، دل است که تصمیم می گیرد و تصمیم دل است که مهم است . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد برآزندگان برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگان را بارور می سازند . ارد بزرگ برآزندگان سپاه یاران خویش را تنها در آمدگان و زندگان نمی بینند . برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آیندگان است . برآزندگان به گفتار سخیف و کم ارزش زندگی خویش را تباه نمی سازند . برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاریخ کشورخویشند سخن آنان جز آهنگ خیزش و رشد نیست . برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می کشاند . برآزندگان بدنبال دگرگونی و رستاخیزند ، رشد در کمینگاه راه های نارفته است . برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید . دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها . کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است. کجاست سینه کش کوهستان سرد و بلندی که گامهای برآزندگان را بر تن خویش به یادگار نداشته باشد ؟ . برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟... ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بستر خویش دارد . میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است . چه فریست زندگی را آنگاه که : برآزندگان را نشناسی ؟ و در خود بپیچی ؟ . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » در زندگی ما فقط یک کار مهم وجود دارد:زیستن سرنوشت
شخصی مان-رسالتی که برای ما رقم خورده.اما همیشه بارمان را با دغدغه های
بی فایده ای سنگین می کنیم و این بار سنگین رویاهای ما را نابود می کند . آنانی که به راه نوینی گام می گذارند و می خواهند اندکی از زندگی پیشین خود را نگه دارند،سرانجام مجروح گذشته خود خواهند شد . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد زیبایی اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است . تن پوشی زیباتر از سرشت و گفتار نیکو سراغ ندارم . زیبارویی که می داند زیبایی ماندنی نیست پرستیدنی ست. آنکه زیبایی خرد را ندید ، گرفتار زیبایی آدمیان شد و بدین گونه از هر چه داشت تهی گشت . زمین هر روز هزاران هزار گل زیبا به ما ارزانی می دارد اما کمتر کسی زمین را می بیند . زیباترین خوی زن ، نجابت اوست . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » هیچ
مذهبی قادر به رساندن تمامی ستاره ها به یکدیگر نیست ، چون اگر چنین شود
جهان به خلاء عظیمی تبدیل می شود و دلیل هستی اش را از دست می دهد . هر
ستاره و هر انسان ویژگی های خاص خودش را دارد . ستاره های سبز ، ستاره های
زرد ، ستاره های آبی و ستاره های سفید داریم ، ستاره های دنباله دار داریم
، شهاب ثاقب و شهاب سنگ داریم ، سحابی و منظومه داریم . آنچه از این پائین
به تعداد عظیمی از نقاط شبیه به هم می ماند ، در حقیقت میلیونها چیز
متفاوت است که در فضائی فراتر از درک انسانی گسترده اند . والدین
بسیاری به هنگام پیری ، فرزندانشان را از ارزانی کردن همان عاطفه و حمایتی
که در کودکی به آنها می کردند ، محروم می کنند . بسیاری از همسران ، به
هنگام بلا ، خجالت می کشند از همسر خود کمک بخواهند . بدین ترتیب آبهای
عشق نمی گسترند . حرکت محبت آمیز دیگران را بپذیرید . بگذارید دیگران به شما کمک کنند و به شما نیروی حرکت بدهند . اگر این عشق را با خلوص و فروتنی بپذیرید ، می فهمید که عشق نه دادن است و نه گرفتن . عشق شراکت است . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد دیگران آدمهای فرهمند و خودباور بدنبال کف زدن دیگران نیستند آنها به شکوه و ارزش کار خود باور دارند . مردانی که بیشتر از جایگاه و هنجار زنان پشتیبانی می کنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن می تازند . آدمیانی که با دیگران روراست نیستند با خود نیز بدین گونه اند . اگر دیگران را با زیباترین منشها و صفات بخوانیم چیزی از ارزش ما نمی کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ایم آنگونه باشد که ما می گویم . پشتیبانی از داشته دیگران ، پشتیبانی از داشته خود ماست . آدمها را آنگونه بخواهیم که هستند نه آنگونه که می خواهیم . کسی که آدم پیش رویش را آنگونه که هست نمی بیند خیلی زود به مرز جدایی می رسد . هر قدر به دیگران احترام بگذاریم ، به ما احترام خواهند گذاشت . آنکه
مدام به کار دیگران سرک می کشد و کنجکاو است تا ببیند آنها چه می کنند
مانند سایه ایی بر دیوار است که مدام بدنبال ما می دود بدون آنکه از خود
اختیاری داشته باشد . آنکه دیگران را ابزار پرش خویش می سازد ، خیلی زود تنها خواهد ماند . امیدوار مباش دیگران همراهیت کنند ، تنها به درمان دردهای روزگار خویش بیاندیش . پیامد دانایی ، پذیرفتن بار ساماندهی دیگران است . تنها با از خودگذشتگی برای دیگران می توان جاودانه شد . نگارنده و سخنگویی که دیگران را کوچک و خوار می نامد ، خود چیزی برای نمایش و بروز ندارد . ناتوان ترین آدمیان، آنانی هستند که نیروی بدنی خویش را به رخ دیگران می کشند . اگر می خواهی بزرگ شوی ، از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » همواره تاریک ترین لحظه، لحظه قبل از طلوع خورشید است. استاد می گوید : باید مراقب جسم مان باشیم . جسم معبد روح است و سزاوار احترام و ارزش ما . باید از زمان خود بهترین استفاده را ببریم . باید برای رویاهایمان بجنگیم و تلاشهای خود را براین هدف معطوف کنیم . اما
نباید از یاد ببریم که زندگی از لذتهای کوچک ساخته شده . این لذتها در
کنار ما گذاشته شده اند تا ما را تشویق کنند ، ما را در جستجومان همراهی
کنند و لحظه های استراحتی در نبردهای روزانه مان تامین کنند . شاد بودن گناه نیست . در اینکه گاهی قواعد و قوانین خاصی را در مورد غذا ، خواب و نحوه شادی کردنمان بشکنیم ، هیچ گناه نیست . اگر گاهی وقت خود را بر بازیچه های بی ارزش تلف می کنید از خود دلگیر نشوید . همین لذتهای کوچک است که ما را بر می انگیزند . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد تجربه تجربه ها درسهای خویش را به هزار رنگ و گونه پدیدار ساخته و یاور ما می گردند . کاش گوش به تجربه ها بسپاریم آموختن تجربه ها مانع از رسیدن به خواری و زبونی است. کسی که درد روشنگری و بازگویی تجربه را ندارد خود نیز زمانی برای بهره از آن را نخواهد یافت . خودخواه ، تجربه سخت تنهایی را ، پیش رو دارد . آزمودگی آدمها ، از زر هم با ارزشتر است . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » برای
آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم ، لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران
نادرست است . کسی که چنین می پندارد ، به گامهای خود نیز ایمان ندارد . اگر
در جاده روئیاهایتان سفر می کنید به آن متعهد باشید . هیچ دری را باز
نگذارید تا بهانه شود . بهانه هایی مثل این که بگویید : خوب، این دقیقا
همان چیزی نیست که من می خواستم . بذر شکست در همینجا نهفته است . مسیر خود را بپیمایید حتی اگر گامهای شما نامطمئن است . حتی اگر می دانید می توانستید این مسیر را بهتر بپیمایید . اگر
امکانات خود را در لحظه اکنون بپذیرید ، بی تردید در آینده پیشرفت خواهید
کرد . اما اگر محدودیتهای خود را انکار کنید ، هرگز از آنها رها نمی شوید . شجاعانه با مسیر خود روبرو شوید و از انتقاد دیگران نهراسید و مهمتر از همه نگذارید با خود انتقادی فلج شوید . خداوند در شبهای بی خوابی همراه شما خواهد بود و با عشق خویش اشکهای شما را خواهد زدود . خداوند یار شجاعان است . ------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد ارزیابی و نقد ارزیابی
و پژوهش ما بر کار دیگران دو درس در پی دارد : نخست اینکه با دانش او آشنا
می شویم و دوم آنکه ما راه های تازه و درست را به او هدیه خواهیم نمود . بزرگترین دام نقادان ، خودستایی است . نقادی که در انتهای ارزیابی خویش ، راه و شیوه درست را نشان نمی دهد یاوه گویی بیش نیست . نقد و ارزیابی بی کینه ، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست . جایگاه ارزیابی و نقد شما بر کارکرد دیگران ، می تواند آغازگاه نخستین گام شما برای سازندگی باشد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » در دنیا هیچ چیز کاملا خطایی وجود ندارد. حتی یک ساعت از کار افتاده هم میتواند دو بار در روز وقت دقیق را نشان دهد. سعدی شیراز و دعا و نیایش داستان زیر از سعدی نقل شده است: "بهنگامی
که من کودکی بیش نبودم عادت داشتم با پدرم و عموها وعموزاده هایم نماز
خوانده و به دعا و نیایش بپردازم.ما هر شب نیز گرد هم جمع می شدیم و به
قرائت بخشی از قرآن گوش می دادیم. در
یکی از این شبها هنگامی که عمویم در حال قرائت قرآن بود متوجه شدم که اکثر
افراد حاضر در آن جلسه به خواب رفته اند. در آنجا بود که رو به پدرم کردم
و گفتم: هیچکدام از این خوهب آلوده ها هرگز به خدا نخواهند رسید. پدرم در جواب گفت: پسر
عزیزم راهت را با ایمان ادامه بده و اجازه بده تا هر کسی به مراقبت از
خویش بپردازد. چه کسی می داند شاید ایشان در خواب و رویاهایشان در حال گفت
و گو با خدا باشند. من نیز ترجیح می دهم که تو هم مانند آنها در خواب باشی
تا اینکه اینچنین به سختی به قضاوت درباره ایشان پرداخته و بدین نحو
محکومشان کنی. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد کشور گفتاری که موجب گسستن همبستگی کشور گردد ، ریشه در سخیفی اندیشه گوینده آن دارد . کارمندان نابکار ، از دزدان و آشوبگران بیشتر به کشور آسیب می رسانند. با احساس می شود پند و اندرز داد اما سامان دهی به کشور نیاز به هنجار و چهارچوبی توانمند دارد . سربازان تنها نگاهبان مردم امروز کشور خویش نیستند آنها دستاوردهای پیشینیان و سرمایه آیندگان را نیز پاس می دارند . سرفرازی کشور بزرگترین خواست همگانی ست . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » یکی
بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود
.وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است .آدم مهربانی مثل او حتما به
بهشت می رفت. در
آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فرا گیر نرسیده بود.استقبال از او با
تشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به
لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد. در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .مرد وارد شد و آنجا ماند. چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه ی پطرس قدیس را گرفت: این کار شما تروریسم خالص است! پطرس
که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟ابلیس که از خشم قرمز شده
بود گفت:آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و زندگی ما را به هم
زده. از
وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد...در چشم هایشان نگاه
می کند...به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو می
کنند...هم را در آغوش می کشند و می بوسند.دوزخ جای این کارها نیست!! لطفا
این مرد را پس بگیرید!! وقتی رامش قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت: "با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی... خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند" ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد بد اندیش چه نشانی از بد اندیش بجاست ؟ هیچ . بد اندیشان و بد کرداران خیلی زود در آتش افکار و کردار اشتباهشان خواهند سوخت . روز های خوش برای کژاندیش بسیار کوتاه و روز کیفر بسیار دراز . بداندیش همیشه ، کارش گره می خورد . بداندیش نخستین و آخرین مردار کردار خویش است . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » تنها راه برای یافتن تصمیم درست ان است که بفهمیم تصمیم غلط کدام است راه دیگر را هم بدون ترس بیازماییم و ان وقت تصمیم بگیریم. چگونه همسطح کردن دنیا کنفسیوس
در حال سفر کردن با شاگردانش بود که متوجه شد که در دهکدهای پسر بچه بسیا
ر باهوشی زندگی می کند. لذا تصمیم گرفت که به آن دهکده رفته و با او که در
حال بازی کردن بود به صحبت بنشیند. پس از پسربچه پرسید: چطور است که شما به من کمک کنید تا به این نابرابریها در این دنیا خاتمه بخشم؟ پسرک پرسید: برای
چه بایستی به نابرابریها پایان بخشید؟اگر کوهها را صاف و مسطح کنیم پرنده
ها جان پناه و محافظی نخواهند داشت. اگر به اعماق و ژرفای رودخانه ها و
دریاهاایان بخشیده و صافشان کنیم تمام ماهیها خواهند مرد. اگر کد خدا و
رئیس یک دهکده همانند یک دیوانه رفتار کرده و خودکامه باشد هیکس در آن ده
معنای حق و عدالت را نخواهد فهمید. شاگردان
در حالی که از علم و و معرفت آن کودک شگفت زده شده بودند آنجا را ترک
کردند. زمانی که در راه شهر دیگری بودند یکی از آنان اظهار داشت که همه
کودکان بایستی اینچنین باشند. کنفوسیوس نیز در اینباره گفت: من
با بچه های بسیاری آشنا شده ام که بجای بازی کردن و انجام کارهایی که در
اقتضای سنشان میباشد در پی درک دنیا بوده اند اما هیچیک از ایشان بعدا"
موفق به انجام کارهای مهمی نشدند برای اینکه هرگز معنای معصومیت و شیرینی
بی مسولیتی دوران کودکی را درک و تجربه نکردند. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد نادان چه
بسیار آدمیان نادانی که مهربانی شایستگان را بر نمی تابند آنها در نهایت
یا به بردگی تیزدندانان گرفتار آیند و یا چهره زشت تنهایی را آشکارا ببینند . ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است : نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن ، به افکار پوچ و بی ارزش . نادانی ، خودخواهی به بار می آورد . نادان همیشه از آز و فزون خواهی خویش خسته است . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » در
جوانی آنگاه که رؤیاهایمان با تمام قدرت درما شعله ورند خیلی شجاعیم ولی
هنوز راه مبارزه را نمی دانیم ، وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می
آموزیم دیگر شجاعت آن را نداریم . عشق یا شادی مومنی از دکو برین روحانی پرسید" چه کنم تا خداوند از اعمال من راضی باشد؟" روحانی گفت:" تنها یک راه وجود دارد:زندگی با عشق" چند دقیقه بعد شخص دیگری از روحانی همین سوال را پرسید روحانی گفت:" تنها یک راه وجود دارد زندگی با شادی" شخص اول تعجب کرد و گفت:" اما به من نصیحت دیگری کردید استاد" روحانی گفت:" نه دقیقا همین توصیه را کردم" ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد آرامش آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند . آرامش اگر همیشگی باشد سستی و پلشتی در پی دارد . جایی که شمشیر است آرامش نیست . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » از
دست دادن هر انسانی که دوستش می داشتم آزاردهنده بود . گرچه اکنون متقاعد
شده ام که هیچکس کسی را از دست نمی دهد زیرا هیچکس مالک کسی نیست . این
تجربه واقعی آزادی است : داشتن مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی. روسپی و راهب راهبی در نزدیکی معبد زندگی می کرد . در خانه روبرویش , یک روسپی اقامت داشت ! راهب
که می دید مردان زیادی به آن خانه رفت و آمد دارند ,تصمیم گرفت با او صحبت
کند . زن را سرزنش کرد : تو بسیار گناهکاری . روز وشب به خدا بی احترامی
می کنی . چرا دست از این کار نمی کشی ؟ چرا کمی به زندگی بعد از مرگت فکر
نمی کنی ?؟! زن
به شدت از گفته های راهب شرمنده شد و از صمیم قلب به درگاه خدا دعا کرد و
بخشش خواست و همچنین از خدا خواست که راه تازه ای برای امرار معاش به او
نشان بدهد.اما راه دیگری برای امرار معاش پیدا نکرد ... بعد از یک هفته گرسنگی , دوباره به روسپی گری پرداخت .اما هر بار که خود را به بیگانه ای تسلیم می کرد از درگاه خدا آمرزش می خواست ... راهب
که از بی تفاوتی زن نسبت به اندرز او خشمگین شده بود فکر کرد : از حالا تا
روز مرگ این گناهکار , می شمرم که چند مرد وارد آن خانه شده اند !!! و
از آن روز کار دیگری نکرد جز این که زندگی آن روسپی را زیر نظر بگیرد , هر
مردی که وارد خانه می شد , راهب ریگی بر ریگ های دیگر می گذاشت .مدتی گذشت ... راهب
دوباره روسپی را صدا زد و گفت : این کوه سنگ را می بینی ؟ هر کدام از این
سنگها نماینده یکی از گناهان کبیره ای است که انجام داده ای , آن هم بعد
از هشدار من . دوباره می گویم : مراقب اعمالت باش ! زن
به لرزه افتاد , فهمید گناهانش چقدر انباشته شده است . به خانه برگشت ,
اشک پشیمانی ریخت و دعا کرد : پروردگارا, کی رحمت تو مرا از این زندگی
مشقت بار آزاد می کند ؟ خداوند
دعایش را پذیرفت . همان روز , فرشته ی مرگ ظاهر شد و جان او را گرفت .
فرشته به دستور خدا , از خیابان عبور کرد و جان راهب را هم گرفت و با خود
برد ... روح روسپی , بی درنگ به بهشت رفت . اما شیاطین , روح راهب را به دوزخ بردند ! در
راه , راهب دید که بر روسپی چه گذشته و شِکوه کرد : خدایا , این عدالت
توست ؟ من که تمام زندگی ام را در فقر و اخلاص گذرانده ام , به دوزخ می
روم و آن روسپی که فقط گناه کرده , به بهشت می رود ؟! یکی
از فرشته ها پاسخ داد : " تصمیمات خداوند همواره عادلانه است . تو فکر می
کردی که عشق خدا فقط یعنی فضولی در رفتار دیگران . هنگامی که تو قلبت را
سرشار از گناه فضولی می کردی , این زن روز وشب دعا می کرد . روح او , پس
از گریستن , چنان سبک می شد که توانستیم او را تا بهشت بالا ببریم . اما
آن ریگ ها چنان روح تو را سنگین کرده بودند که نتوانستیم تو را بالا ببریم !!! " ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد کار کار ما برآیند خواست و برنامه ماست آنکه خواست و برنامه ایی ندارد کاری انجام نمی دهد . آنانکه
پژوهش کرده اند تنها کمی به داشته های درونی خویش و رازهای کیهانی آشنا
شده اند و این رویکرد نمی تواند دستاویزی برای کوچک شمردن دیگر کسان گردد
چرا که بسیاری به این رازها پی می برند بی کوچکترین بررسی و پژوهشی، آنها
با کار و همچنین نگرش در نمایه های هستی به بسیاری از ناگفته ها پی می برند . خوارترین کارفرما کسی است که با ندادن و یا کم کردن دستمزد زیر دست ، فرمانروایی می کند . فرودستان ، در بهترین هنگامه هم ، بهانه های فراوان ، برای انجام ندادن کار های خویش دارند . اگر
آماده نباشیم ارزشمندترین زمان ها را نیز از دست خواهیم داد ، و کسی که
آماده نیست بخت کمتری برای پیروزی خواهد داشت ، آمادگی یعنی بروز بودن در
هر حرفه و کاری . کار ، بهترین تسکین دهنده ، افکار پریشان ، و غم است . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی، یگانه وظیفه ی آدمیان است و همه چیز تنها یک چیز است ... ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد تنهایی تنها تنهایی کارآمد است که همراه باشد با پژوهیدن و کاویدن در خرد و دانش . خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی ، که تنها شوی . تنهایی برای جوان ارزشمند ، و برای پیر آزار دهنده است . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » جاده ها برای سفر ساخته شده اند. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد راستی و ناراستی پیش از آنکه ناراستی ها ، در درون ما دره ایی مهیب پدید آورند به راستی ها باندیشیم . ارزش گذاردن به خویشتن خویش نباید سدی در برابر زدودن ناراستی هایمان باشد . رَد راستی ، رَد خویشتن است . نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران . آنکه راستی نپوید گرفتار آمیزش با اهریمن است ، فرزند این آمیزش فتنه است و شورش . تنها مبارزه با ناراستی ها به ما ارزش داده و هم زیستی با تباهی سرافکندگی به دنبال دارد . ناراستی هایمان را بپذیریم چرا که بهانه آوردن ، دو چندان آنها را سنگین می کند . هیچ گاه از راستی و درستی خویش آزرده مباش چون همیشه در انتهای هر داستان تو برنده ایی ! . آنکه برنامه ها را از پایان به آغاز ، مورد ارزیابی قرار می دهد به راستی در حال سرپوش گذاری بر روی چیزی است . آنگاه که نمی دانم چه می گویم ، جز راستی چیزی بر زبانم جاری نیست . برای نوشیدن شهد بهشت ، هموار نگاهت به راستی باشد و درستی . کژی و ناراستی ، شکاف و رخنه گاه اندیشه اهریمن خواهد شد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » عشق معرفتی ملکوتی است که به انسان توانائی دیدن آنچه خدایان می بینند را می دهد... ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد اندیشه همگانی افکار عمومی جایگاه آدمها را مشخص می کنند نه بر تخت نشینان . دیدگاه خوب مردم ، بهترین پشتیبان برگزیدگان است . خود را برای پیشرفت مردم ارزانی دار تا مردم پشتیبان تو باشند . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » تاریک ترین لحظه ، لحظه پیش از طلوع خورشید است --------------------------------------------- « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد رسانه وقتی ناگهان رخداد مهمی از درون دیوان سالاری کشور به رسانه ها کشیده می شود ، نکته بسیار مهم تری از دید همگان پنهان می گردد . رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد . رسانه می تواند 1- رسانه می تواند در کوتاه مدت موجب شجاعت و یا ترس همگانی گردد . 2- رسانه می تواند نشان دهنده فر و یا بیچاره گی یک کشور در گستره جهانی باشد . 3- رسانه می تواند ذهن مردم را آرام و یا دگرگون و در هم بریزد . 4- رسانه می تواند گزارش های دروغ و رویدادهای غیر مستند را هم در میان اخبار درست به خورد آدمیان دهد . 5- رسانه می تواند با بستر سازی سیاه ، موج های همگانی ایجاد نموده و برای کسانی اسباب رشد یک شبه را فراهم سازد . 6- رسانه می تواند اموری همانند مراسم های سنتی و یا بزم های همگانی را کاهش و یا گسترش دهد . 7- رسانه می تواند در کوتاه مدت ابله ترین آدمیان را روشنفکر و روشنفکران را خانه نشین بنماید . 8- رسانه می تواند ابزاری باشد برای همبستگی و یا جدایی طلبی در یک کشور . 9- رسانه می تواند موجب افزایش آگاهی های شهروندی گردد . رسانه نمی تواند 1- رسانه نمی تواند عشق و خواست های میهنی مردم را نابود و یا حتی سبک بشمارد . 2- رسانه نمی تواند برای همیشه اسطوره ها و بزرگان یک کشور را نادیده بگیرد . 3- رسانه نمی تواند در بلند مدت ، راستی حقیقتی را پنهان و دروغی را راست جلوه دهد . 4- رسانه نمی تواند برای همیشه آدمهای ناشایست را شایسته جلوه دهد. 5- رسانه نمی تواند یک خواست همگانی را برای همیشه کم اهمیت جلوه دهد . 6- رسانه نمی تواند خواهان پس رفت خواسته های مردمی باشد . 7- رسانه نمی تواند گریزگاهی برای سردمداران یک کشور به خاطر انجام ندادن درست کارهای آنان باشد . 8- رسانه نمی تواند خشونت و بخشش بی اندازه از خزانه کشور را توجیه کند . 9- رسانه نمی تواند خودکامگی و پستی هیچ گروه و دسته ایی را پنهان سازد و سعی برای انجام آن رسوایی به بار می آورد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » اسب سواری که از اسب می افتد اگر بلافاصله سوار اسبش نشود دیگر هیچگاه شهامت سوار شدن را پیدا نخواهد کرد ..... برخی
از بدترین جنایتهای بشر با نام حقیقت انجام شده است . مردان و زنان بسیاری
بر سر تیرک ها سوختند . فرهنگ تمدنهای بسیاری نابود شدند . آنانکه که
راههای متفاوتی را برگزیدند ، از جامعه طرد شدند . یک نفر به نام حقیقت به صلیب کشیده شد . اما پیش از مرگ برای ما تعریف ژرفی از حقیقت به جای گذاشت : حقیقت چیزی نیست که به ما اطمینان و یقین می بخشد . حقیقت چیزی نیست که ما را از دیگران بهتر می کند . حقیقت چیزی نیست که در زندان عقاید از پیش تعین شده خود حبس کرده ایم . حقیقت چیزی است که ما را آزاد می کند . آن مرد گفت : حقیقت را بدان و حقیقت تو را آزاد خواهد کرد . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد امید امید در درون کسی که هنوز راهی را برای خویش برنگزیده جای نمی گیرد . هیچ اهرمی همچون بردباری و امید نمی تواند مشکلات را از پیش پایت بر دارد . آسیب دیده همیشه درهای رویاهایش کوچک و کوچکتر می شود ، مگر با امید که شرایط ما را دگرگون می سازد . با بدیهای دیگران دل خویش را به سیاهی نیالاییم ، همواره ساز سادگیمان کوک باشد و نگاهمان امیدوار. ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » زمانی که عاشق می شویم، می کوشیم تا انسان بهتری بشویم، دنیای اطرافمان هم بهتر می شود. در سکوت ماندن فقط حرف نزدن نیست . باید
گوش را برای شنیدن تمام صداهای اطراف تعمیم داد . همانطور که رهبر ارکستر
می تواند در میان موسیقی ارکستر ، فلوتی را که خارج می نوازد تشخیص بدهد ،
به همین شیوه ، باید شنوایی خود را تربیت کنیم ، تا بتوانیم صدای خدا را
در میان این بازار مکاره بشنویم . انسان
مدرن سکوت را بسیار آزار دهنده می داند . ساکت ماندن را دشوار می یابد ،
همیشه بیقرار است و می خواهد کاری بکند ، توصیه ای بکند ، وظیفه ای پیش
پای خودش بگذارد ، و در آخر برده اجبار خودش برای عمل می شود . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد سخن آنکه درست سخن نمی گوید داناترین هم که باشد همگان بی سوادش می پندارند . همیشه آن که با شما هم آوا می شود و سخن شما را بازگو می کند نمی تواند هم اندیش شما نیز باشد . منتقدین پر حرف بجای عملگرایان کم حرف هم سخن می گویند . دیگران خیلی زود بازخورد رفتار ما را نشان می دهند . درستی و نادرستی کردارمان را در نگاه و سخن دیگران خواهیم یافت . آنکه پیاپی سخنتان را می برد ، دلخوش به شنیدن سخن شما نیست . اگر به سخنی که گفته اید با تمام وجود پایبند هستید، دیگر نیازی نیست برای آن پوزش بخواهید . دل
کیهان را اگر بگشاییم این سخن را خواهیم شنید ” هر کنشی واکنشی را در پی
دارد ” پس بر این باور باشید ! همه کردار ما چه خوب و چه زشت ، بی بازگشت
نخواهد بود . سخن بدون پشتوانه ، یعنی گزاف گویی . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » درجوانی
آنگاه که رؤیاهایمان با تمام قدرت درما شعله ورند خیلی شجاعیم ولی هنوز
راه مبارزه را نمی دانیم ، وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می آموزیم
دیگر شجاعت آن را نداریم . زندگی به یک مسابقه عظیم دوچرخه سواری می ماند که هدف اش ، زیستن سرنوشت شخصی هر کس است . در
خط آغاز ، همه در کنار هم و در شور و رفاقت شریک هستیم . اما هر چه مسابقه
ادامه می یابد ، شعف اولیه جایش را به مبارزه می دهد : خستگی ، یکنواختی ،
تردید در توانایی خویشتن . متوجه
می شویم که برخی از دوستانمان حاضر نیستند به مبارزه تن بدهند : هنوز در
مسابقه حضور دارند اما تنها بخاطر آنکه نمی توانند وسط یک جاده بمانند .
این افراد بسیارند . در کنار اتومبیل راهنما حرکت می کنند ، با هم صحبت می
کنند و وظیفه شان را انجام می دهند . می
بینیم که مدام از آنها دور می شویم ، و بعد ناچار می شویم با تنهایی ، با
غافلگیریهای پشت هر پیچ و مشکلات دوچرخه روبرو شویم . سرانجام از خود می
پرسیم : آیا ارزشش را دارد ؟ بله ، ارزشش را دارد . تسلیم نشوید ... ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد تلاش پایداری و تلاش کلید هر بند بسته ای است . نو آوری نتیجه خواست و تلاش ماست نه رخدادهای ناگهانی . سازگاری با زیستگاه و تلاش برای بهتر شدن جایگاه کنونی ویژگی ناب آدمهای پاک است . آنکه
برای بهروزی آدمیان تلاش می کند و راه درست را نشان می دهد بارها و بارها
می زید و تا یاد و سخنش جاریست او زاده می شود و باز هم . آن گاه که ، زایش راهی نو را از درون خویش احساس کردی پای در راهی خواهی گذارد که پیشتر برای رسیدن بدان بسیار تلاش نموده ایی . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » انتظار این نخستین درسی بود که درباره ی عشق آموختم . زندگی ، توصیه کردن یا توصیه گرفتن نیست اگر به کمک احتیاج داریم ، بهتر است ببینیم دیگران چطور مشکلاتشان را حل می کنند یا چگونه از حل کردن آنها عاجز می مانند . فرشته
ما همواره حاضر است و اغلب از دهان شخص دیگری برای گفتن یا فهماندن چیزی
به ما استفاده می کند . اما این توصیه اغلب به صورت تصادفی و معمولا در
لحظه ای به ما می رسد که با وجود حضور ذهن ، دل نگرانیهای ما ، مانع از
دیدن معجزات زندگی می شود . باید به فرشته امان اجازه بدهیم که وقتی لازم می داند ، به روشی که بهتر می داند با ما سخن بگوید استاد می گوید : توصیه ها ، تنها فرضیه هایی درباره زندگی هستند و عمل زندگی کردن معمولا کاملا متفاوت است . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد فرهنگ اهل بازار بر این باور اشتباهند که فرهنگ را هم می شود با زمان بندی دگرگون ساخت !. افزایش
ناگهانی مردم سبب کاهش ادب ،فرهنگ و فرهیختگی می گردد آنهم از آن رو که
نسل و تبار پیش از آن نمی تواند بایستگیها و وظایف خویش را همچون آموزگار
بدرستی انجام دهد . فرهنگ های همریشه ، انگیزه ای توانمند است که موجب همبستگی کشورها در آینده می گردد . شالوده و زیربنای گسترش هر کشور ، فرهنگ است . اهل خرد و فرهنگ همیشه زنده اند . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » به خود تلقین کن که ترس از شکست از خود شکست بدتر است . برای آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران نادرست است کسی که چنین می کند به گامهای خود اطمینان ندارد ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد اندیشه اندیشه پروازگر است جایی فرودش آوریم که زیبایی خانه دارد . آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » به کرم ابریشم فکر کن . او تمام عمرش را روز زمین می گذراند ، به پرندگان غبطه می خورد و از آنچه سرنوشت برایش مقدر کرده است ازرده خاطر است . فکر می کند : من منفورترین مخلوق عالم هستم ، زشت ، چندش آور و محکوم به خزیدن روی زمین . روزی
مادر طبیعت از کرم می خواهد که پیله ای بتند . کرم وحشت زده می شود . او
تا آن روز هیچ پیله ای نتنیده است . خیال می کند که با این کار ، مقبره اش
را می سازد و خود را برای مردن آماده می کند . با
وجود همه ناخرسندی اش از زندگی ، به خداوند گله می کند : خدایا ، حالا که
به این زندگی پست عادت کرده ام ، می خواهی تمام چیزهای اندکی را که دارم
از من بگیری ! با نومیدی خود را در پیله محبوس می کند و در انتظار سرانجام کار می ماند . بعد از چند روز متوجه می شود که به پروانه ای زیبا بدل شده است . می تواند به آسمان پر بکشد و همگان او را تحسین می کنند . کرم ابریشم از معنای حیات و کارهای خداوند حیران می شود . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد شکست گاهی شالوده و ریشه شکست های بزرگ ، از اشتباهات بسیار ریز و کوچک سرچشمه می گیرد . فرومایگان پس از پیروزی ، همآورد شکست خورده خویش را به ریشخند می گیرند . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » رضایت خدا نواموزی از پدر نیستروس،کشیش اعظم صومعه اسکتا پرسید:برای رضایت خدا چه باید بکنم؟ پدر
نیستروس پاسخ داد:ابراهیم غریبان را پذیرفت،خدا خشنود بود،الیاس از
بیگانگان خوشش نمی امد،خدا خشنود بود.داوود به انچه که کرد مغرور بود،خدا
خشنودبود،باجگیر رومی در برابر محراب از انچه می کرد شرمنده بود.یحیی
تعمید دهنده به بیابان رفت،و خدا خشنود بود،یونس به شهر نینوا رفت ،و خدا
خشنود بود. از روح خودت بپرس که چه کار دوست دارد بکند.وقتی روحت با رویاهایت در توافق باشد،خدا خشنود است. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد جهان غروب جان آدمی ، سپیده دمی به جهان دیگر است . آنکه همه چیزش را به جهان می سپارد و خود سخن تازه ایی ندارد نباید مدعی داشتن خرد باشد و دانش . زاد روز ما با تاری نادیدنی به هزاران زاد روز دیگر گره خورده است ، مرگ هم زاد روزیست همانند زاده شدن که بدرودی است به جهانی دیگر… جهان همواره در حال دگرگونی و رشد است نباید این پویندگی را زشت دانست ، باید همراه بود و سهمی از این رشد را بر عهده داشت . آب و هوا ، بر جهان بینی ، پبوندهای مردمی و اندیشه ما تاثیرگذار است . با ، رفته گان به جهان دیگر، نتوان همراه شد ، که این کوشش و همراهی عمر را بباد می دهد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » عشق معرفتی ملکوتی است که به انسان توانائی دیدن آنچه خدایان می بینند را می دهد... فردریش نیچه فیلسوف آلمانی گفته است : نمی ارزد که آدم وقتش را به بررسی مکرر اشتباهاتش بگذراند . اشتباهات مکرر جزئی از ذات انسان است . استاد می گوید : برخی
از مردم اصرار دارند ثابت کنند در مورد مسایل جزئی درست عمل می کنند .
اغلب به خودشان اجازه نمی دهند اشتباه کنند . و از این رفتار چیزی نصیب
شان نمی شود جز ترس از پیشروی ! ترس
از اشتباه دری است که ما را در قلعه " میانه روی " حبس می کند . اگر
بتوانیم بر این ترس غلبه کنیم گام بزرگی به سوی آزادیمان برداشته ایم . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد اشک آدمهای بزرگ و اندیشمند ، بسیار اشک می ریزند . میان اشک مرد و زن فاصله و بازه ای از آسمان تا زمین است . یاد اشک و شیفتگی ، آویزه خاموش دلهاست . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » تمام راه ها به یک جا ختم میشوند ؛ اما تو راه خود را انتخاب کن و آن را تا آخر طی کن. سعی نکن که در همه راهها قدم بگذاری. فرزانه واقعی آن است که فروتن باشد. هرگز به عادت اجازه مده که بر حرکاتت فرمانروایی کند. مرد احمق همواره می پندارد که برتر از دیگران است. پیروزی و شکست بخشی از زندگی هر کسی است. فقط یک راه برای مواجه شدن با یک مشکل وجود دارد ؛ حمله مستقیم به آن. شما همانگونه و با همان معیارهایی محاکمه می شوید که دیگران را محاکمه می کنید. هرکس احساس ماجراجویی را از دست بدهد، به گونه ای احساس زنده بودن را هم از دست می دهد. کسی که با اراده ی آزاد خود توقف نکند؛ سرانجام توسط زندگی فلج خواهد شد. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد سفر ره آورد سفر در درون آدمی ، به جز خرد و پیشرفت نیست . در کنارمان دلبر هست و اگر نیست ، در سفر رسیدن به اویم . پس تنهای وجود ندارد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » خداوند، خدای شجاعان است در
روم باستان، عده ای غیبگو با عنوان سیبیل ها جمع شدند و آینده امپراتوری
روم را در نه کتاب نوشتند.سپس کتابها را به تیبریوی عرضه کردند . امپراطور
رومی پرسید : بهایشان چقدر است؟ سیبیل ها گفتند: یکصد سکه طلا تیبریوس
آنها را با خشم از خود راند سیبیل ها سه جلد از کتابها را سوزاندند و
بازگشتند و گفتند:قیمت همان صد سکه است . تیبریوس خندید و گفت:چرا باید
برای چیزی که شش تا و نه تایش یک قیمت دارد بهایی بپردازم؟ سیبیل ها سه جلد دیگر را نیز سوزاندند و با سه کتاب باقی مانده برگشتند و گفتند:قیمت هنوز همان صد سکه است . تیبریوس با کنجکاوی تسلیم شد و تصمیم گرفت که صد سکه را بپردازد . اما اکنون او می توانست فقط قسمتی از آینده امپراطوریش را بخواند . مرشد می گوید: قسمت مهمی از درس زندگی این است که با موقعیتها چانه نزنیم . ---------------------------------------------- « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد پندار واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . پندار و دیدمان بر روشنایی باشد و راستی ، بدینگونه راه های آینده ، روشن است و هموار . آنکه
می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی
می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار
آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته
باشند و از آن پرهیز کنند . آنکه برای وجود خویش ارزشی نمی پندارد ، شان و فر کسی را نگه نمی دارد . بزرگترین نابکاری آن است که بپنداریم برای آنکه برترین باشیم باید دست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم . ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست . رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . پندار های خواب و بیداری ما اگر ادامه یابند کم کم ساخته خواهند شد . پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . پندار های پاک در دل و روان آزادگان آشیانه دارد . اگر پنداری توان پیش بردن ما را نداشته باشد همان به که زودتر رهایش کنیم . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » راه زندگی همیشه راه اسرار بوده و هست ... یادگیری یک چیز به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم . برای یاد گرفتن فروتنی لازم است مردی
در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد .
بعضی ها بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم طرحهای ظریفی داشتند .زن قیمت
گلدانها را پرسید و شگفت زده دریافت که قیمت همه آنها یکی است .او
پرسید:چرا گلدانهای نقش دار و گلدانهای ساده یک قیمت هستند ؟چرا برای
گلدانی که وقت و زحمت بیشتری برده است همان پول گلدان ساده را میگیری؟ فروشنده گفت: من هنرمندم . قیمت گلدانی را که ساخته ام می گیرم. زیبایی رایگان است . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد استاد شاگردانی که بدون نوآوری ! همواره سخن استاد خویش را تکرار می کنند هیچگاه برای خود و استادشان فر و شکوهی ، ارمغان نمی آورند . ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی و وظیفه است . بهترین آموزگار استاد ، شاگرد اوست . دست استاد خویش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » سایــــــــــــــــــــهء اُمیـــــــــــــــــــــد *عشق زبان پاک دنیاست... زبانی بدون واژه ها... تنها زبان حقیقی کائنات. زبانی که به توضیح نیازی ندارد، درست همان گونه که دلیلی برای این که چرا کائنات، جاودانه در گردشند وجود ندارد. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد هنر هنر خوراک روان و هنرمند آفریننده آن است . بارگاه هنر با هیچ جایگاهی درخور ارزیابی نیست . اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آینده اند . در بلند هنگام هیچ نیرویی نمی تواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند . شناور بودن خرد آدم در جهان احساس به او میدان بروز و رشد هنر را داده است . آهنگ دلپذیر ، ریتم و آوای طبیعت است. هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » سایــــــــــــــــــــهء اُمیـــــــــــــــــــــد عشق نیرویی است که روح این دنیا را دگرگون می نماید و آن ررا به جلو هدایت میکند. عشق مانند یک دام است. وقتی که سر راه مان قرار می گیرد، تنها خوبی آن را می بینیم و نه دشواری ها پنهانِ در پسِ آن را. شجاع باش، توان عشق ورزیدن داشته باش... و از عاشق بودنت شاد باش. از پیروزی لذت ببر. به ندای قلبت گوش کن. عشق همواره یکسان باقی می ماند. این انسان هایند که تغییر می کنند. عاشق نبودن از هر گناهی بزرگتر است. تمام لحظات شاد زندگانی ام در آن بوسه خلاسه شد. عمر بهای سنگینی است که برای بلوغ پرداخت می شود. خداوند دعای آنانی را می شنود که می خواهند نفرت از آنان گرفته شود. اما به دعای کسانی که می خواهند از عشق بگریزند ، ناشنواست. پنجمین کوهستان ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد روان سوار
بر روان خویشتن خویش باشید ، پادشاهی بر سپاهی بی گزند ، اگر نگاهتان بر
بوسه گاه زمین آسمان گره خورده باشد هیچ فراز و فرودی دلتان را نمی لرزاند . ناراستی ها پیشاپیش رو به مرگ و نیستی اند مگر آنکه ما آنها را در اندیشه و روان خویش زنده نگاه داریم !. سرزمین روان ما بسیار بزرگتر و باشکوه تر از جهان پیرامون ماست . کسانی را بدان راه دهیم که سزاوار آن باشند . روان دانایان فربه تر از دیگران است این نیرویست که دانش به آنها بخشیده است . بدن ایستگاه روان نیست. بدن هدیه و ابزار روان است . گاهی تنها راه درمان روانهای پریشان ، فراموشی است. پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد . برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش . نیکی برآیند خرد است ، در دل و روان آدمی . هر چه بلند پروازتر باشید تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهای روانیتان نیز . در خواب می توانی نیروی روان خویش را بنگری . خودخواهی ، کاشی سادگی روانت را ، خواهد شکست . برای آنکه روانت را بپروری ، ابتدا با خود یکی شو . روان مردگان و زندگان در یک ظرف در حال چرخش اند . اگر شیفته کارت نباشی ، روانت بیمار می شود و در نهایت پیکرت از پای در خواهد آمد . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » مهمترین درسی که از زندگی آموخته ام این است: منحصر
بفرد بودن حقی نیست که برای تعدادی محدود از زمان تولدشان در نظر گرفته
شده باشد بلکه تمامی مردم، حتی فروتن ترینشان هم منحصر بفردند. من از این مطمئنم که: همه ما جلوه گاه شکوه خداوندیم. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد ستیز ستیزه جویان ، کشته اندیشه های پلید خویش خواهند شد . بسیاری از ستیز ها ، برآیند دردها و گریه های دوران خردسالی ست . برای نزدیکی و همگرایی خاندان خویش ، باید دستگیر یکدیگر شویم . مرد دلیر بهنگام ستیز و نبرد ، همراهانش را نمی شمارد . آنهایی
که آمادگی برای پاسخگویی به تجاوز دشمن را با گفتن این سخن که : ” جنگ بد
است و باید مهربان بود ، درگیری کار بدیست” را رد می کنند ، ساده لوحانی
هستند که خیلی زود در تنور دشمن خواهند سوخت . بدخو ، عمرش کم است . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » هر
جنگجوی نور معشوقش را آزرده است، به همین دلیل او را جنگجوی نور مینامند،
چون که تمامی اینها را پشت سر گذاشته و هرگز امیدش را برای اینکه انسان
بهتری باشد از دست نداده است. مردی
زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت . خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی
را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود .مسافر فریاد زد : هی،خانه
ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : میدانم . مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟ مرد گفت:آخر بیرون باران می آید . مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میکنی زائوچی در مورد این داستان می گوید : خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد آزادی آزادی باجی به مردم نیست ! چرا که مال و داشته آنهاست. رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » سایــــــــــــــــــــهء اُمیـــــــــــــــــــــد عمر بهای سنگینی است که برای بلوغ پرداخت می شود. زمانی که انسان مستقیما" در چشمان کسی نگاه می کند نمی تواند دروغ بگوید یا چیزی را پنهان کند. به
نظرم اگر شجاعانه به دنبال عشق باشیم، عشق چهره اش را آشکار می نماید و ما
حتی عاشق تر می شویم. اگر کسی ما را دوست بدارد، دیگران هم ما را دوست
خواهند داشت. ولی اگر تنها بمانیم ، تنها تر هم می شویم. زندگی چیز عجیبی است. ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد همسر جفتت اگر پرید برای پریدن عجله نکن . همیشه بین خود و همسرت بازه ای را نگاهدار تا به خواری گرفتار نشوی . گسستن دو همسر می تواند خاندانی را از هم بپاشد . مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » به خاطر بسپار شخصیت هر فردی حاصل انتخاب و تصمیم های خود اوست سرور رویاهای خود باش و خودت را با مهربانی دوست بدار انتخاب ما را از قدرتمان اگاه میکند قدرتی که نشان میدهد ما میتوانیم خودمان باشیم و زندگی داشته باشیم که ارزویش را داریم خداوند ما را خلق کرده که در خوشبختی و آرامش زندگی کنیم هیچ راهی به خوشبختی نمیرسد زیرا که خوشبختی خود راه است اینده هرگز نمیاید زیرا که اینده یک سفر است و اخر اینکه آیا خداوند برای انسان کافی نیست! رام
کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می
کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می
بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند
اندک اندک ای عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می
گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل
ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی
نخواهد کرد .پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای
بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور کرده ایم،
به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه برای به دست آوردن آزادی ،
یک عمل جسورانه کافیست . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد گذشت و بخشش با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید . بخشش میزان فر و شکوه آدمی را نشان می دهد . راز اندوختن خرد ، یکرنگی است و بخشش . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » عاقل به آن دلیل عاقل است که عاشق است. احمق به آن دلیل احمق است که فکر می کند می تواند عشق را درک کند. شهسواری
به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت
کنم که اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از
زیر بار مشقات نمی کند. دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم . وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید شهسوار اولی گفت:می بینی؟بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم.محال است که اطاعت کنم . دیگری
به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید،
سنگهایی را که شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن کرد. آنها خالص ترین
الماس ها بودند. مرشد می گوید:تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند . ------------------------------------------------------ « ارد بـــــــــزرگ Orod Bozorg » فرگرد خودبینی و غرور اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای او را خوار مساز ، بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی . خودبینی
، خواستگاهش درون است و آدمی را شیفته خویش می سازد ، وارون بر این
خواستگاه افتادگی پیرامون ماست ، که همگان را به سوی ما می کشاند . آدم خودبین ، چاره ای جز فرود آمدن ، ندارد . اگر غرورت را گم کرده ایی به کوهستان رو ، و اگر از جنگ خسته ایی به دریا . ------------------- -------------------------- ------------------- « پائولو کوئلیو Paulo Coelho » این
که می گویند انسان ها در زمان پیری دیگر به دنبال رؤیاهایشان نمی روند
درست نیست، انسان ها آن زمان که به دنبال رؤیاهای شان نمیروند پیر میشوند. استاد می گوید:وقتی به طریق روح خویش می رسی , دری را میابی که عبارتی بر ان مکتوب است .به نزد من برگرد و ان عبارت را یا من بگو مرید جسم و روحش را وقف جستجو می کند , و یک روز به ان در می رسد و به نزد استادش باز می گردد. می گوید :نوشته شده بود غیر ممکن است. استاد می پرسد این نوشته روی دیوار بود یا روی در؟ مرید پاسخ میدهد:روی در _خوب پس دستگیره را بگیر و در را باز کن . مرید
اطاعت کرد . از انجا که جمله روی در نقش شده بود , وقتی در کنار رفت, ان
جمله هم کنار رفت .در کاملا گشوده بود , مرید دیگر ان عبارت را نمی دید...
و به راه خود ادامه داد.