سرتیتر آخرین خبرها

سرتیتر آخرین خبرها

تیتر سایت های خبری . بیوگرافی . سخنان اشخاص بزرگ خودباوری . آخرین اخبار هفتکل . عکس های جدید از تکواندو کاران . فیلم ویکی پدیا . بهترین فلاسفه ایرانی . ساکن تربت حیدریه . شرکت سیمان . مطالب آموزنده . اخبار حوادث و اتفاقات . اخبار جشنواره. 10,708,440
سرتیتر آخرین خبرها

سرتیتر آخرین خبرها

تیتر سایت های خبری . بیوگرافی . سخنان اشخاص بزرگ خودباوری . آخرین اخبار هفتکل . عکس های جدید از تکواندو کاران . فیلم ویکی پدیا . بهترین فلاسفه ایرانی . ساکن تربت حیدریه . شرکت سیمان . مطالب آموزنده . اخبار حوادث و اتفاقات . اخبار جشنواره. 10,708,440

با دلواپسان مدارا می کنیم

عصر ایران – دلواپسان توافق ژنو گرد هم آمدند و شعار دادند و دولت را متهم به سازشکاری با قدرت های جهانی بر سر حقوق هسته ای کشور کردند و نگرانی خود را از آنچه که در جریان مذاکرات جاری بین تیم مذاکرات هسته ای با اعضای گروه 1+5 می گذرد، اعلام کردند. در قاموس این دلواپسان ، هر گونه تبادل امتیاز برای کاهش یا رفع کلی تحریم ها نوعی سازش و خیانت به کشور محسوب می شود. البته بر بسیاری از مردم عقبه این گروه ها و این نوع نگاه پوشیده نیست و همه می دانند گروهی که امروز عَلَم دلواپسی را بلند کرده اند و در ظاهر در جرگه اقلیت و یا اپوزیسیون دولت مستقر به شمار می روند، هم اکنون نیز در بسیاری از حوزه های سیاست داخلی کشور نفوذ و قدرت دارند و می توانند به مدد دارا بودن محافل قدرت و نفوذ در برخی نهادها حاشیه امن داشته و حتی دولت را به سخت ترین شکل ها به چالش بکشند و فشار وارد آورند. مردم می دانند که عده ای از افراد و گروه های ذی نفوذی که امروز صدای فریاد خود را برای توافق احتمالی هسته ای با گروه 1+5 بلند کرده اند، دلشان تنها برای حقوق هسته ای کشور و ملت نمی سوزد و نگران منافعی هستند که ممکن است پس از توافق احتمالی هسته ای از دست بدهند و همه با پوست و گوشت و استخوان تجربه هشت سال گذشته را از سر گذرانده اند، هشت سالی که همین آقایان و خانم هایی که امروز زیر علم دلواپسی جمع شده اند به پشتوانه دولت مورد حمایت شان هر چه خواستند گفتند و انجام دادند و کسی آنها را بابت اقدامات اشتباه شان در سیاست های داخلی و خارجی مورد بازخواست قرار نداد و کسانی نیز که چنین کردند بعضا تاوان های سختی پس دادند. ولی همه این حقایق سبب نمی شود که از حقوق مدنی و سیاسی این گروه که وزن آن در انتخابات اخیر مشخص شد (اندکی بیش از 4 میلیون رای) دفاع نشود، به امید اینکه این گروه نیز چنین کند و اگر فردا روزی در موضع قدرت قرار گرفت ، با مخالفان خود ولو اندک ترین شمار باشند با مدارا و مدیریت رفتار کند. اگر چنین فرهنگی نهادینه شود ، می توان کشور و ملت را با اتحاد و همدلی به ساحل نجات رساند وگرنه همواره در دور باطل آزمودن های راه های آزموده شده خواهیم ماند و برای رسیدن به ساحل ثبات و دموکراسی در جا خواهیم زد. تنها بهانه برای قلمی کردن و نگارش این وجیزه این بود که در چند روز گذشته برخی حامیان دولت یازدهم در شبکه های اجتماعی بعضا در قبال دلواپسان توافق هسته ای مواضعی داشتند که به گمان راقم این سطور از دایره مدارا و تدبیر به دور بود. هر چند که نقد بر نقد هم حق همگانی است و انتقاداتی که از دلواپسان شد نیز ، بخشی از بازی است. آنهایی که دغدغه دموکراسی و استقرار صلح و ثبات دارند باید بیش از دیگران به فرهنگ دموکراتیک بها دهند و یکی از مهم ترین جلوه های دموکراسی برگزاری تجمعات و بیان نظرات مخالفان بدون تحمل و پرداخت هزینه است. دموکراسی تنها صندوق رای نیست و البته صندوق رای و حاکم شدن نظراکثریت جزئی اصلی از آن است، اما در کنار آن برخورداری اقلیت از حقوق مدنی و سیاسی و حق انتقاد و فعالیت سیاسی و مدنی و تشکیلاتی اقلیت نیز جزئی مهم از دموکراسی به حساب می آید، هر چند در کشور ما گروهی که امروز زیر علم دلواپسی گرد آمده اند، نه به طور دقیق و اصولی به بخش نخست دموکراسی (صندوق رای) ملتزم اند و نه به بخش دوم آن که به رسمیت شناختن حقوق اقلیت است، پای بند ؛ اما این دلیل نمی شود که رفتاری مشابه خود آنها صورت گیرد، باید این گروه ها در چرخه فعالیت های مدنی و سیاسی صیقل بخورند و آرام آرام یاد بگیرند که دنیا دو روز است ، "روزی با ما و روزی بر ما" ، اگر دنیا بر وفق مراد بود غره نشوند و اگر روزی دنیا بر آنها سخت گرفت ناامید نشوند و حرف خود را بزنند و نهایتاً به رأی اکثریت تمکین کنند بی آن که دیکتاتوری اکثریت شکل بگیرد. ************************************************************

عصرایران - در سال های اخیر بحث دروغ به عنوان یکی از دغدغه های اندیشمندان و اغلب مردم ایران مطرح است و این که چرا بسیاری از ایرانیان عادت کرده اند به راحتی دروغ بگویند ،بی آن که دچار عذاب وجدان شوند؟! این در حالی است که راستگویی به عنوان یک ارزش اخلاقی هم در باورهای دینی مورد تأکید است و هم در آموزه های ملی و تاریخی. "‌دروغگو دشمن خداست"‌ضرب المثل آشنای دوران کودکی همه ماست ولی بعدها که بزرگ می شویم ،‌ خیلی هایمان تبدیل به همان دشمن خدا می شویم! علت چیست؟ شاید گفته شود که اگر دروغ نگوییم ،‌ کارمان راه نمی افتد. این هم دلیلی است!‌ اما خود این وضعیت هم معلول است و ما به دنبال علت ها می گردیم. فکر می کنم ،‌ با ارائه چند تصویر می توانیم به نمایی کلی از علت این پدیده ویرانگر برسیم. 1 - وقتی وضعیت اقتصادی کشور بحرانی می شود ،‌ افراد مجبورند بیش از حد استاندارد کار کنند. پدر به فرزندش قول می دهد که عصر یا آخر هفته او را به شهربازی خواهد برد. اما عملاً‌ مجبور می شود در ساعاتی که باید برای خانواده اش اختصاص دهد،‌ کار کند و کار کند و کار کند. فرزند منتظر پدر می ماند و چشم به در ، خوابش می برد و در تمام مدتی که با شوق،‌ انتظار پدر و شهربازی را می کشد،‌ ناخودآگاه پدر را دروغگویی می پندارد که خلف وعده کرده است. می دانیم که پدر و مادر ،‌ قهرمانان دوران کودکی همه انسان ها هستند. وقتی تصویر قهرمان،‌ با دروغ عجین شود،‌ کودک نیز به خود اجازه می دهد دروغ بگوید. اگر اوضاع عمومی اقتصاد مساعد بود ،‌پدر می توانست به وعده اش عمل کند اما او کارمی کند و فرزندش فکر می کند که او دروغ می گوید. این یک مثال ساده است از شرایطی که پدر ،‌واقعاً‌ در صدد دروغگویی نیست و خودش هم قربانی است. حال تصور کنید وضعیتی که را پدر یا مادر تعمدا‌ً دروغ بگویند. 2 - یک بار رئیس جمهور سابق ایران نزد آیت الله جوادی آملی رفت و ماجرای هاله نوری که در سازمان ملل او را در بر گرفته بود را با او در میان گذاشت. آیت الله ،‌ بسیار مؤدب و متین ،‌ماجرای مرد عربی را تعریف کرد که برای فریب اسبش ،‌دامنش را به گونه ای گرفته بود که گویا داخلش علوفه ریخته است و حال آن که علوفه ای در کار نبود و اسب به هوای غذا ،‌دنبال مرد می رفت. وقتی پیامبر این وضعیت را دید ،‌به او فرمود که حتی به حیوان هم نباید دروغ گفت. چند روز از این ملاقات گذشت و فیلم آن در اینترنت منتشر شد. از آن تاریخ تا مدت ها بعد ،‌رئیس جمهور وقت ،‌ به کرات آنچه را مردم به چشم دیده بودند را انکار کرد و گفت که چنان حرف هایی را نزده است. حتی سخنگوی وقت دولت نیز فیلم را مونتاژ شده خواند و تهدید کرد که علیه کسانی که آن را منتشر کرده بودند ،‌ شکایت خواهد شد! بعدها ،دفتر آیت الله جوادی آملی ،‌اصالت آن فیلم را تأیید کرد. این تنها یکی از نمونه هایی بود که مردم از مسوولان شان دروغ شنیدند. حال بماند کرور کرور وعده هایی که می آیند و می روند و هیچگاه عملی نمی شوند تا قبح دروغ بشکند. وقتی مردم می بینند که که برخی از مسؤولان شان به راحتی دروغ می گویند و بر دروغ شان اصرار هم می کنند،‌ ناخودآگاه دروغ های خودشان را هم موجّه می انگارند. حدود دو سال قبل ،‌ یکی از افسران راهنمایی و رانندگی تعریف می کرد که وقتی به یک راننده گفته چرا از چراغ قرمز عبور کردی؟‌ پاسخ شنیده :‌"‌وقتی رئیس جمهور کشورم همه قوانین را زیر پا می گذارد،‌چه می شود که من هم یک چراغ قرمز را نادیده بگیرم؟" روایت "‌الناس علی دین ملوکهم"‌ بسیار حکیمانه است. مردم، هم در قانونمداری و هم در راستگویی و دروغگویی ،‌آگاهانه یا ناخودآگاه ،‌تابعی از مسوولان شان می شوند. چرا دروغ در جامعه رواج یافته است؟! 3 - برخی مقررات جاری کشور رسماً مردم را به دروغگویی وادار می کنند. بانک ها و موسسات اعتباری،‌ برای دادن وام،‌ شرایطی دارند از جمله این که باید مبلغی را سپرده گذاری کنید. این کار را می کنید و موعد وام تان فرا می رسد. شما وام را برای کاری مثل تسویه یک بدهی یا برای رهن کردن یک آپارتمان می خواهید اما رئیس بانک می گوید در فرم درخواست باید بنویسید‌"جهت خرید خودرو". شما می نویسید در حالی که می دانید دروغ است ،‌رئیس بانک و کارمندی هم که کارهای بانکی وام را انجام می دهد هم می دانند که دروغ است. بازرس بانک هم می داند که خرید خودرویی در کار نیست. هیات مدیره و مدیرعامل بانک هم می دانند که آنچه در فرم نوشته می شود ،‌دروغ است. بانک وامی می دهد و سودی می ستاند و وام گیرنده هم وام را به زخم زندگی اش می زند ولی در این وسط ،‌یک دروغ بیهوده هم ثبت و ضبط می شود. واقعاً‌چه نیازی به این دروغگویی رسمی وجود دارد؟! 4 - "شما در نماز جماعت محله تان شرکت می کنید؟"؛‌ این سؤالی است که در بسیاری از مصاحبه های استخدامی در نهادهای دولتی پرسیده می شود. بسیاری هم پاسخ مثبت می دهند و حال آن که این گونه نیست. برای این که در مصاحبه هم کم نیاورند،‌ قبل از آن اطلاعاتی مانند این که "امام جماعت کیست؟" را به دست می آورند! زیرا اگر در مصاحبه صادقانه بگویند "نه ،‌شرکت نمی کنم"‌،‌ امتیاز منفی دارند. بنابراین ترجیح می دهند دروغ بگویند تا امتیازشان افزون شود. واقعاً‌ چه نیازی به این سوالات و نظایر آنها در فرم های استخدامی و مصاحبه ها و ... وجود دارد و چرا مردم را در موقعیتی قرار می دهند که برای کسب امتیاز ،‌دروغ بگویند و در اسناد اداری ، ثبتش کنند؟ فراموش نمی کنم که سال ها قبل،‌مردم تعداد درهای مسجد جامع شهرشان را حفظ کرده بودند زیرا در چند مصاحبه استخدامی،‌ مصاحبه کننده برای این که مچ مصاحبه شونده ای که مدعی شرکت در نماز جمعه بود را بگیرد،‌از او پرسیده بود:‌ شما که به نمازجمعه می روی،‌ مسجد یا مصلی چند در دارد؟! این قبیل کارها ،‌ دروغ گفتن را ابتدا به یک امر اضطراری و سپس به یک عادت تبدیل می کند. این که افراد ناگزیر شوند خود را غیر از آنچه هستند معرفی کنند،‌ نهادینه سازی دروغ در درون افراد است. آنچه ذکر شد ،‌تنها "بخشی از دلایل پرشماری" است که باعث شده دروغ در جامعه ما گسترش یابد و اعتماد عمومی در همه سطوح ،‌به نازل ترین حد خود برسد. البته ناگفته نماند که هنوز راستگویی هم زنده است ولی دروغ ،‌حتی اندکش هم مهلک است. دروغ ،‌کلید صندوق زشتی های دیگر است و اگر در جامعه ای شیوع پیدا کند ،‌ پشت سرش،‌ ریاکاری ،‌ خیانت در امانت ،‌دزدی و اختلاس،‌بی عفتی،‌ لاابالی گری و ...هم می آید. بر همه ماست که ابتدا،‌ خود را ملزم به راستگویی کنیم و سپس بدان حد که از دست مان بر می آید،‌ صداقت را ترویج دهیم چه آن که در غیر این صورت ،‌ خودمان هم در منجلاب جامعه ای که به دروغ و عوارض بعدی گرفتار شده ،‌ غرق خواهیم شد.

از وی چت تا واتس اپ: این تعقیب و گریز تا کی ادامه می یابد؟!

عصرایران ؛ جعفر محمدی - این روزها ، فیلترینگ "واتس اپ" بحث روز میلیون ها کاربر این نرم افزار موبایلی و نیز برخی از مسوولان است. آخرین پرده این ماجرا هم تا این لحظه ، توقف فیلترینگ واتس اپ به دستور رئیس جمهور روحانی است. پیشتر رئیس کمیته فیلترینگ، خبر از تصویب مسدود سازی واتس اپ داده بود.از وی چت تا واتس اپ: این تعقیب و گریز تا کی ادامه می یابد؟! سال گذشته ، نرم افزار موبایلی "وی چت" فیلتر شد. بیش از 4 میلیون ایرانی عضو وی چت بودند. سوال اینجاست که آیا این 4 میلیون نفر ، قید استفاده از ارتباطات موبایلی با اپلیکشین های جدید را زدند؟ پاسخ کاملاً منفی است: عده ای ، روی موبایل های خود فیلتر شکن نصب کردند و بقیه هم رفتند سراغ اپلیکیشن های دیگر مانند وایبر ، واتس اپ ، تانگو ، کوکو ، کاکائو ، دی دی، کیک ، ووکسور و ... . در واقع، فروشندگان فیلتر شکن و رقبای وی چت (که همگی مانند وی چت خارجی بودند) برنده ماجرا بودند و هزینه بُرد آنها را هم نظام جمهوری اسلامی ایران داد. نکته مهمی که به نظر می رسد در این باره مورد بی دقتی قرار گرفته ، خلط مبحث بین محتوا و ابزار است. فیلترینگ اساساً بدین خاطر شکل گرفته که رسانه هایی که اقدام به تولید و نشر محتوای نامناسب (مانند تصاویر مستهجن) می کنند، از دسترس عموم خارج شوند. در اصل این قضیه (و نه الزاماً در مصداق ها)، سخنی نیست ، نکته اینجاست که به جای نظارت بر محتوا ، اخیراً ابزار هم تحت شمول فیلترینگ قرار می گیرد. مثلاً همین واتس اپ ، یک نرم افزار است که خودش تولیدی ندارد ، بلکه کاربرانش می توانند تولیدات شان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. حال ممکن است مانند مثال معروف چاقو، یکی از آن استفاده درست کند و دیگری بهره گیری نادرست. اگر قرار است ابزارها به خاطر این که ممکن است افرادی از آن استفاده نادرست کنند ، ممنوع شوند باید خودرو را هم قدغن کرد چون عده ای با آن تصادف می کنند ، گروهی کالای قاچاق حمل می کنند ، بعضی ها از آن برای مقاصد غیراخلاقی استفاده می کنند و ... ، حال آن که به خاطر این کارها ، استفاده از خودرو را در کشور ممنوع نمی کنند بلکه با متخلفان برخورد قانونی می نمایند. ابزارهای اینترنتی هم همین گونه اند و نباید مانع شان شد (و نمی شود هم مانع شد)، بلکه باید به مردم نحوه استفاده درست از آنها را یاد داد ، از جمله این که چگونه از اطلاعات خود حفاظت کنند، چگونه در دام تبهکاران اینترنتی نیفتند و... . فیلتر کردن پیاپی ابزارها ، فرصت این آموزش را می گیرد چرا که مسوولان به جای یاد دادن ، مدام در حال فیلتر کردن هستند و مردم هم به جای یاد گرفتن، در حال کوچ کردن از این اپلیکیشن به آن اپلیکیشن! سودش را هم فروشندگان فیلتر شکن می برند و صاحبان اپلیکیشن هایی که پذیرای رانده شدگان از اپلیکیشن قبلی اند. در این میان ، نه کاربران سود می کنند، نه نظام. یکی از صفات خداوند دوری از کار عبث است. چه نیکوست که بندگان خدا هم کار بیهوده نکنند. خودروسازان جهانی با چه شرط هایی وارد ایران شوند؟ عصرایران - "پژو"ی فرانسه ، حتی قبل از آن که تحریم ها علیه ایران فراگیر شود ، کشورمان را ترک کرد تا با سیاست های آمریکا در تحت فشار گذاشتن ایران همسو باشد. در آن زمان یکی از مدیران پژو به صراحت گفت که آنها خودروسازی ایران را تحریم کرده اند. پژویی ها در حدود ربع قرنی که در ایران فعالیت مستقیم دارند ، هیچگاه از مونتاژ کاری ، آن هم مونتاژ خودروهای از رده خارج شان فراتر نرفتند و برغم مهیا بودن شرایط در ایران - به جز در هفت ، هشت سال گذشته - وارد فاز سرمایه گذاری در کشورمان نشدند زیرا وقتی می دیدند کشوری پذیرای محصولات قدیمی شان است، چه نیازی بود به این که سرمایه خود را به ایران بیاورند و مثلاً آن را تبدیل به مرکز تولید منطقه ای پژو در خاورمیانه کنند؟ همین عدم سرمایه گذاری در ایران باعث شد که دولتمردان فرانسه و در مرحله بعد ، مدیران پژو در خروج از ایران ، در زمانی که کشورمان تحت فشار بود، تردید نکنند. آنها سرمایه ای در ایران نداشتند که با خروج شان به خطر بیفتد. پژویی ها ، سال ها خودروهای و قطعات قدیمی شان را فروخته بودند و با میلیاردها دلار سود خالص از ایران می رفتند. اینک با "رو به بهبود گذاشتن وضعیت سیاست خارجی" مدیر عامل پژو شخصاً به ایران آمده است تا خاطره بازار بی دردسر و کم توقع ایران را برای بزرگ ترین خودروسازی فرانسه زنده کند. پژو که روزی که غرور از ایران رفته بود، امروز متواضعانه خواستار بازگشت است. در این که باید روابط اقتصادی ایران نیز همزمان با وضعیت سیاست خارجی ، گسترش یابد، تردیدی نیست، نکته مهم این است که باید در احیای این روابط ، به کارنامه طرف های مقابل نگاه کرد و از اشتباهات پیشین خود نیز درس گرفت. واقعیت این است که پژو در ایران نمره قبولی نگرفته است ، زیرا بدون این که چیزی آورده باشد، فقط بُرده است و در سخت ترین شرایط نیز طرف ایرانی را تنها گذاشت و حتی فراتر از تحریم های اعمال شده علیه ایران عمل کرد. گشودن مجدد بازار ایران به سوی پژو ، دادن جایزه به آن است و نیز ارسال این پیام به بقیه ، که هر رفتاری خواستید با ما داشته باشید ، ما فراموش خواهیم کرد، خیال تان راحت! از سوی دیگر ، اشتباهات راهبردی مدیران صنعت خودروسازی در تعامل با پژو نیز مزید بر علت بود تا پژویی ها ، اساساً به این که باید در ایران حضور حرفه ای توأم با سرمایه گذاری داشته باشند ، احساس نیاز نکنند. این که علت این اهمالکاری داخلی ها ، زد و بندهای شخصی و منافع خاص بود یا سوء مدیریت یا "شرایط حساس کشور"(!) ، امری است که واردش نمی شویم. هر چه بود ، نتیجه اش این بود که پژو خودروسازی نازپروده در ایران شد که باید همه با سازش می رقصیدند! اکنون که پژو با رؤیای سال های خوش گذشته سودای بازگشت به ایران را دارد، نباید با لبخد ژوکوند به استقبالش رفت. اگر به واسطه تعدیل تحریم ها ، پژوی فرانسه ، که بیشترین همراهی را با آمریکا دارد ، می تواند به ایران بیاید ، خودروسازان دیگر هم به طریق اولی می توانند وارد بازار ایران شوند. سابقه حضور پژو ، نه تنها نباید به عنوان حق تقدم برایش محسوب شود ، بلکه با توجه به عملکردش ، نقطه منفی نیز هست. بنابراین ، مدیران صنعت خودروسازی، باید همزمان با ده ها شرکت مختلف و معتبر خودروسازی در جهان - از ژاپن و کره جنوبی گرفته تا اروپا و حتی آمریکا- مذاکره کنند و نهایتاً هر کدام از آنها که منافع ایران را بهتر تأمین می کند را وارد بازار کشورمان کنند. حتی در شرایط برابر نیز دیگران بر پژو ترجیح دارند. نکته دیگر این که باید چندین شرکت خودروسازی معتبر و صاحب برند، از کشورهای مختلف بتوانند در ایران فعالیت کنند. انحصار ، وابستگی می آورد و تجربه پژو در ایران نیز مؤید این مدعاست. مسأله بعدی، باید این باشد که هر خودروسازی که بخواهد به ایران بیاید ، باید دو شرط "سرمایه گذاری" و "انتقال فناوری" را بپذیرد. خودروسازان و مونتاژ کاران باید بدانند که ایران دیگر بازار فروش کالاهای رده چندم آنها نیست. برای این که از این بازار "ببَرند" ، باید "بیاورند". طبعاً وقتی سخن از انتقال فناوری می شود ، پای بنجل سازان چینی که صاحب فناوری نیستند و فقط کپی می کنند، از ایران بریده خواهد شد ، مگر چینی های با کیفیت و صاحب فناوری. موضوع مهمی که باید در دستور کار صنعت خودروسازی کشور قرار بگیرد ، این است که در دوران جدید، همکاری با خودروسازان معروف باید معطوف به بازارهای خارج از ایران هم باشد و خودروسازان ، ایران را به عنوان محور تولیدات منطقه و صادراتشان به خاورمیانه ، جنوب شرق آسیا و آسیای میانه تعریف کنند. نتیجه شرایط پیش گفته نیز این خواهد بود که آنها در ایران خودروهای روز تولید می کنند و این گونه نیست که پراید و پژوهای متعلق به قرن گذشته ، همچنان در ایران تولید شود. در چنین وضعی ، تولید خودروهای سازگار با محیط زیست از جمله هیبرید ها می تواند در کشورمان صورت گیرد و ماجرای تلخ خودرو در ایران ، به سرانجام قابل قبولی ختم شود و الّا اگر قرار باشد مانند گذشته عمل شود و حداکثر چند مدل خودروی روز ، به طور محدود و برای پرستیژ و سود بردن بیشتر در ایران تولید شود، بار دیگر شاهد تسلیم بازار ایران و استثمار مردم ایران خواهیم بود. همه این ها شدنی است و سال ها کهنه سواری ، نباید این باور را در ما ایجاد کند که سرنوشت محتوم ما همین است که است. بازار ایران به قدری بزرگ و البته تشنه است که هر خودروسازی برای تصاحب بخشی از آن ، حاضر است هر گونه همکاری منجر به برد-برد را انجام دهد. دوران پساتحریم ( در صورت تحقق) ، می تواند دوران تجدید نظر اساسی در خیلی از مسائل از جمله در صنعت خودروسازی باشد ، به شرطی که "عبرت" بگیرند و "تدبیر" کنند.